۱۳۹۲ آذر ۶, چهارشنبه

دوبیتی های عاشقانه

بیا که کاریکرنگی بگیریم، یگان یارازملک دیزنگی بگیریم
یگان یارازملک دیزنگی چی باشه، آهورکومه های یکولنگی بگیریم
این دوبیتی ها راازته دل باآوازبلند می خواند وبه فکراین هم نبود که کسی برای اومی خندد و یا بدمی گوید. شب گذشته درعروسی که دریکی ازقریه های نسبتا دور که یک ساعت با موترفاصله دارد. رفته بودم . مرد، تقریبا  55 تا 60 ساله به نظرمی رسید. اودوبیتی های زیادی راازحفظ داشت. طوریکه بعد ازصرف نان شب تا صبح قبل ازصبحانه هیچ کدام ازدوبیتی هایش تکراری نشد. وقتی که دوبیتی را میخواند آخرش را خوب کش میدادوپرسوز می خواند. همه آرام بودند. همگی بربستره های خود درازکشیده بودند. من هم لحاف را تابالای سینه ام ، کشیده بودم. و هردودستم را زیرسرم گذاشته بودم و با دقت تمام به دوبینی های مرد،گوش می دادم.به معنی هایش، به لحن صدای مرد و هی گفتن آخرش که ازته دل مرد بیرون می آمد بیشتر گوش می دادم. نمی دانم تا چه وقتی ازشب اوخواند، که من به خواب غمیقی فرورفتم. امروز هم بعد ازنمازوقتی که همگی اطراف بخاری گرم را، حلقه زده بودند، اودوباره شروغ به آوازخوانی کرد. دوبیتی های عاشقانه و گاهی هم پندآمیزآن هم با لحنی شکسته و آهی بلند. بعدازصرف صبحانه فهمیدم که این مرد دوسالی می شود که خانمش و یا مادر3 اولادش راازدست داده است. به اوحق دادم که چرا با سوزمی خواند. شاید هم به خاطرصنمش می خواند ، صنمی که شاید درحدود40 سال با اوزندگی کرده وبارها وبارها فقط و فقط برای او این دوبیتی ها رانجواکرده بود. و حالا دست تقدیرصنمش رازاو می گیردو اورا با سه فرزندش تنها رها میکند. او را رها میکند و خوب می فهمد که کسی دیگر به او زن نمی دهدو او مجبوراست روزانه با خواندن این دوبیتی های عاشقانه ،دلش را تسلی بدهد. چشمانش را می بست دوبیتی ای را به خوانش می گرفت و شاید به سالهایی که با صنمش یک جا بود ، فکر میکرد. چشمش را بازمی کردو آه بلندی ازته دل می کشیدو دوبیتی دیگری را شروع میکرد. دیگران هم آرام گوش میکردند. این آرام گوش کردن آنان ،نوعی احترام به حساب می آمد. شاید مردم می خواستند با آرام بودن خود بااو همدردی کنند. دلم برایش سوخت ، واقعا سخت است وقتی که عمری رابا خانم وشریک زندگی ات یک جا زندگی کنی و یک دفعه دست اجل این ها را ازهم جداکند.فرزندانی بدون مادر شود و مجنونی بدون لیلارا وارد این نوع محافل کند که او بازمزمه کردن دوبتیتی های عاشقانه وقت مردم را به اصطلاح خوش بگذراند و دل خود را نوعی تسلی بدهد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر