۱۳۹۳ تیر ۳, سه‌شنبه

بکارت

گزارشی از مریم بربری
 هر‌چند ۵ سال از قتل زهرا در شب عروسی‌اش می‌گذرد؛ اما مهاجران افغانی ساکن حاشیة شهر مشهد هنوز‌هم آن خبر را در خاطره‌های‌شان دارند و این خبر را در لابلای برخی صحبت‌های کوتاه‌‌ یادآوری می‌کنند. زهرا، معلمی بود که در مدارس خودگردان مهاجران افغانستانی به کودکان درس می‌داد. روزی که همسر آینده‌اش برای خواستگاری، ‌زنگ دروازةخانةشان را به صدا درآورد. او نمی‌دانست که بله‌گفتن به او، بله‌گفتن به مرگی زودهنگام است. زهرا در پایان شب عروسی که همة مهمان‌ها به خانه‌های‌شان برگشته بودند، با ضربات چاقوی همسرش‌ کشته شد. همسر زهرا بعد از این‌که او را به قتل رساند، به خانوادة عروس گفت که دخترتان باکره نیست و به سزای عملش رسید. فردای عروسی، پزشکی قانونی (طب عدلی) پس از بررسی جسد اعلام کرد که نوعروس با هیچ مردی رابطة جنسی نداشته است؛ اما گواهی پزشکی قانونی، زندگی زهرا را به او برنگرداند.
بکارت، اساس ازدواج
زهرا اولین قربانی چنین شک و پیشداوری‌ نیست؛ بلکه از این موارد هر‌ساله در افغانستان اتفاق می‌افتد و برخی از مردم هم این‌گونه قت‌لها را کاملاً قابل توجیه می‌دانند.
رضا رضایی وقتی ازدواج کرد، برایش باکره‌بودن همسر آینده‌اش خیلی مهم بود. در‌واقع اساس ازدواجش را باکره‌بودن همسرش تشکیل می‌داد. با این حال او می‌گوید: «بحث باکره‌بودن و داشتن بکارت از جهت‌های مختلفی بررسی می‌شود: از جهت طبی باکره به کسی می‌گویند که پردة بکارتش سالم باشد و چیزی داخلش نشده باشد. از نظر دین و شرع هم به همین شکل است ـ‌البته این باکرگی باید تا زمانی که دختر ازدواج نکرده ‌سالم باشد و برای مرد آینده‌اش نگه دارد. خوب این روشن است که اگر دختر این باکرگی‌اش را از طریق رابطه با یک شخص، ورزش یا حرکات خطرناک از دست بدهد، جامعه به او به چشم ناپاک و منحرف، نگاه می‌کند و اسم بی‌پاکی به روی آن دختر می‌گذارند ـ‌حتی اگر رابطه‌ای نداشته باشد و به وسیلة یک شئ یا یک حادثه باکرگی‌اش را از دست داده باشد. اما یک علت دیگر که مردم به پردة بکارت تأکید دارند، داشتن رابطة جنسی با شخص دیگر‌ است؛ اما بدون آسیب‌رساندن به این پرده هم می‌شود رابطه برقرار کرد. به همین دلیل، بودن پردة بکارت نمی‌تواند نشانة پاکی یا  ناپاکی باشد. این را هم ‌می‌دانیم که بعضی از دخترها، مادرزادی ‌پردة بکارت ندارند یا شاید نوع پردة بکارتش چنان باشد که زود پاره نشود و نمی‌شود گفت این دختر ناپاک است.»
او، همسرش را ناموس خود می‌داند؛ ناموسی که برای او نهایت همه‌چیز و مفهومی مقدس است. طوری که حاضر است جانش را برای آن فدا کند. او می‌گوید: «باید تمام توان خود را به کار ببریم و از ناموس‌مان حفاظت کنیم تا از حرف‌های مردم و گپ‌هایی که در آینده ممکن است مردم بگویند، جلوگیری کنیم.» او معتقد است، مردی که همسر خود را به خاطر خیانت می‌کشد کار درستی کرده است؛ اما باید قبل از این‌که همسرش را به قتل برساند، دربارة درستی گمان خود تحقیق کند.
 زهرا می‌گوید، وقتی برای اولین‌بار فهمید باکره‌بودن برای یک دختر چه‌قدر مهم و ضروری است و معیار پاکی او و هم‌جنس‌های او است، خیلی احساس حقارت کرد
بکارت و استثمار مردانه
۱۳ سال پیش، وقتی علی محسنی ۱۹‌ساله تصمیم گرفت ازدواج کند، برای او باکره‌بودن همسرش خیلی مهم بود؛ چون پدر و مادرش به او گفته بودند که پاک‌بودن یک دختر را باید از باکره‌بودنش تشخیص داد؛ اما علی که امروز یک فعال اجتماعی و سیاسی است، می‌گوید،‌ پردة بکارت وسیلة استثمار زنان توسط مردان شده است و فشارهای روانی بسیاری بر دختران وارد می‌کند. آن‌ها را از فعالیت‌های ورزشی و گاه از فعالیت‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی نیز باز‌می‌دارد و حتا باعث ازدواج زودهنگام دختران می‌شود؛ چون برخی از خانواده‌ها می‌دانند که به‌راحتی با یک حادثة کوچک هم باکره‌بودن یک دختر از بین می‌رود و از ترس آبروریزی، دختران‌شان را در حالی که هنوز به سن بلوغ ازدواج نرسیده‌اند، به عقد مردی در می‌آورند که این ازدواج‌های زودهنگام اثرات منفی بر زندگی دخترانی که مادرهای نسل آیندة مایند بر جای می‌گذارد.
او ملاک پاک‌بودن یک دختر را باکره‌بودنش نمی‌داند. او می‌گوید، ‌اگر الان ازدواج می‌کردم، هیچ‌وقت برایم باکره‌بودن همسر آینده‌ام مهم نبود؛ چون می‌دانم که اگر من هم پردة بکارت داشتم، نمی‌توانستم تا الان باکره بمانم. حتا اگر دختری رابطة جنسی نداشته باشد هم امکان از بین رفتن پردة بکارتش است. باید کسی که ازدواج می‌کند به شخصیت دختر مورد نظرش توجه کند و براساس اعتماد متقابل ازدواج کند. به عبارتی، این اعتماد باید در ذهن مرد شکل بگیرد نه در بحث باکره‌بودن.
من باکره نیستم
مرضیه، دو سال پیش ازدواج کرد. هنوز دو هفته از عروسی‌اش نگذشته بود که همسرش راهی اروپا شد و او را تنها گذاشت. طی مدت‌ دوری، مرضیه متوجه شد که همسرش با یکی از دوستانش رابطة دوستی عاشقانه برقرار کرده است. بعد از این‌که فهمید همسرش به هیچ عنوان از این کار دست بر‌نمی‌دارد، تصمیم گرفت طلاق بگیرد. او یک سال از زندگی را صرف پیگیری درخواست طلاقش کرد و به دفاتر مراجع تقلید و دادگاه‌‌ها مراجعه می‌کرد. به او می‌گفتند یک مرد حق دارد تا چهار زن بگیرد و گرفتن همسر دوم یا داشتن رابطة عاشقانه با زنی دیگر دلیل موجهی برای طلاق‌گرفتن نیست. مرضیه بسیاری از این سخنان ناراحت می‌شد و در پاسخ می‌گفت که اکر همسرم چنین کاری را در نبود من می‌تواند انجام دهد. پس من هم می‌توانم در نبود همسرم رابطة عاشقانه با مردی دیگر برقرار کنم و در جواب می‌شنید که باید چادر عفتش را بلند کند و این حرف‌ها از یک زن بعید است. تلاش‌های مرضیه منجر به طلاق وی شد و حالا مرضیه زنی مجرد است. خواستگارانی در خانةشان را می‌زنند؛ ولی وقتی می‌فهمند که او باکره نیست، از ازدواج با او منصرف می‌شوند. مرضیه می‌گوید ‌در جامعة ما باکره‌بودن یک امتیاز دخترانه است حتا دختران تحصیلکرده یکبار به او گفته بودند که چون باکره‌اند، از او برتر‌ند و این امتیازی است که مرضیه ندارد. این حرف‌ها او را به‌شدت ناراحت می‌کند و می‌گوید، برخی از دوستانم به من توصیه می‌کنند که به خواستگارانم نگویم که قبلاً عروسی کرده‌ام و می‌توانم با یک عمل جراحی باکره شوم؛ اما ‌نمی‌خواهم ‌به همسر آینده‌ام دروغ بگویم؛ اما ‌شخصیت و شعور زن در ازدواج‌های امروزی بهایی ندارد.
مریم، دختر هفت‌ساله‌ای بود که توسط پدرش سربریده شد؛ چون پدرش گمان کرده بود که مامایش به او تجاوز کرده است.
هیس، چیزی نگو!
زهرا حسینی، دانشجوی رشتة هنرهای زیباست. او سوال‌های زیادی دربارة زنانگی خودش در ذهن دارد؛ سوال‌هایی که همیشه به دنبالش بوده است. زهرا چند سال پیش، وقتی تغییرات جسمی بلوغ را تجربه کرد، همیشه می‌خواست بداند که زن‌بودن یعنی چه؟ و از مادرش این سوال‌ها را می‌پرسید اما مادرش در جواب می‌گفت‌: «هیس چیزی نگو، دانستن این چیزها برای دختر خوب نیست.» مادرش فکر می‌کرد که ممکن است زهرای تازه‌بالغ چشم و گوشش باز شود و چیزهایی بداند که برایش دردسر‌ساز شود؛ اما زهرا نمی‌توانست سوال‌هایش را بی‌پاسخ بگذارد. او وقتی کوچک بود، مادر و پدرش او را از تفریحات ورزشی منع می‌کردند. به او همیشه گوشزد می‌کردند که مبادا زیاد این طرف و آن‌طرف بدود یا از روی جوی آب بپرد. او نمی‌دانست چرا او نباید این کارها را انجام بدهد. او دوست داشت بازی کند و شاد باشد مثل پسرهای هم‌سن و سالش.
 زهرا می‌گوید، وقتی برای اولین‌بار فهمید باکره‌بودن برای یک دختر چه‌قدر مهم و ضروری است و معیار پاکی او و هم‌جنس‌های او است، خیلی احساس حقارت کرد. به‌خصوص ‌که یکی از استادهایش داکتر بود و به او گفته بود که پردة بکارت ممکن است آسان از بین برود. زهرا با خودش می‌گفت که چرا پسران باکره نیستند و فقط باید دختران این‌طور باشند. آیا نباید مردان هم پاک و نجیب باشند؟ زهرا هنوز‌هم جواب سوال‌هایش را نیافته است.
تحقیر شخصیت
ملیحه حسن‌زاده، یکی از دخترانی  است که در ادارات دولتی کار می‌کند و در کنارش مصروف فعالیت‌های فرهنگی است. او می‌گوید، وقتی فهمیدم که در بین زنان هم صحبت‌کردن دربارة بکارت «تابو» محسوب می‌شود و ما حتا نمی‌توانیم به‌راحتی با هم‌جنسان‌ خود در این زمینه صحبت کنیم، چه برسد به این‌که بخواهیم در بین عموم فرهنگسازی کنیم.
او می‌گوید‌ با این‌که می‌داند که باکره‌بودن در جامعة افغانستان چه مفهومی برای نجابت و پاکی یک زن دارد و ممکن است به‌راحتی از بین برود؛ اما هیچ وقت نمی‌خواهد ‌در این باره تحقیق کند تا متوجه شود که ممکن است در این سال‌ها پردة بکارتش‌ را از دست داده باشد یا نه. او می‌گوید اگر روزی ازدواج کنم، با کسی ازدواج خواهم کرد که به نجابت من اعتماد داشته باشد و باکره‌بودن من ملاکی برای نجابتم نباشد. من احساس حقارت می‌کنم از این‌که همسرم نجابت مرا از این راه‌ها تشخیص دهد. پس شخصیت و شعور من ارزشی ندارد؟
آبروی خانواده
علی خاوری که در‌ دانشگاه درس می‌خواند و از کاربران شبکة اجتماعی فیسبوک است، زیر یک خبر دربارة قتل‌های ناموسی و نبود مجازات برای عاملان این قتل‌ها نوشته است: «این‌گونه قتل‌ها مجازاتی ندارد؛ چون آن‌ها مایة بی‌آبرویی خانوادةشان را از بین برده‌اند، وقتی آبروی خانواده برود، چه‌چیزی برای خانواده می‌ماند؟» احسان حسینی، کاربر دیگر فیسبوک که دانشجوی فوق لیسانس روزنامه‌نگاری است نیز در این‌باره نوشته: «چون ناموس است، قتل در پایش است. سوال: ناموس را برداریم یا قتل را؟ هر‌دو‌ را‌‌ چه‌طوری؟ عینک خود را به قضیه تغییر بدهیم چه؟ چرا ناموس‌داری به میان می‌آید؟ ترس. او باید با من (نه، مال من) باشد.»
او دربارة اظهار علی خاوری نیز پاسخ داده: «قبول دارم که در جامعة شرقی آبرو، بود و نبود خانواده است. شاید خانواده‌ها بر اساس آبروداری یا نگهداری آبرو (به‌عمد یا جبر) باهم‌اند. مسئلة من این است‌: «ای زن بی‌آبرو!» چرا همیشه (یا اغلب) زن، ناموس است؟ مردانِ سینه‌چاکی که از برچسب خوردن «بی‌ناموس» خارا می‌شکنند، چرا خود، ناموس نیستند؟ اگر کابل تشریف برده باشید، وقاحت مردانِ ناموسی را با چشم می‌بینید. پس ماییم که ناموس ساخته‌ایم و خود، از ناموس‌بودن گریزان.»
مریم، دختر هفت‌ساله‌ای بود که توسط پدرش سربریده شد؛ چون پدرش گمان کرده بود که مامایش به او تجاوز کرده است.
کنوانسیون‌های بین‌المللی و ۱۵۰۰ خشونت
نتیجة جست‌وجوی ما در ‌آرشیو اخبار رسانه‌ها نشان می‌دهد که کمتر به بحث قتل‌های ناموسی توجه می‌شود و اگر در رسانه‌ها چنین اخباری منتشر شود، در سطح بسیار محدود است. حتا نهادهای مرتبط با حقوق زنان هم کمتر به بحث قتل‌های ناموسی و رابطة این قتل‌ها با حدس و گمان اطرافیان دربارة باکره‌بودن یا نبودن دختر توجه کرده‌اند. به گزارش رادیو آزادی، کمیسیون مستقل حقوق بشر در تازه‌ترین خبر خود گفته است که امسال، حدود هزار و ۵۰۰ مورد خشونت علیه زنان در کشور ثبت شده است‌. موارد خشونت علیه زنان شامل لت‌و‌کوب، ازدواج‌های اجباری و زیر سن، تجاوز جنسی، اخراج اجباری زنان از منزل، بد دادن، عدم پرداخت نفقه از سوی شوهر و امثال آن است.
کنوانسیون‌های بین‌المللی از دولت‌ها می‌خواهند که در زمینة منع خشونت و تغییر شرایطی که به ترویج خشونت علیه زنان و دختران می‌انجامد اقدامات لازم را انجام دهند. کنوانسیون رفع هر‌گونه تبعیض علیه زنان در بخشی از مادة ۵ از دولت‌های عضو می‌خواهد که در تغییر الگوهای رفتاری، اجتماعی و فرهنگی مردان و زنان به‌منظور دست‌یابی به برانداختن تعصبات، عادات و دیگر روش‌های عملی که بر طرز تفکر «پست‌نگری» یا «برتر‌بینی» یک جنس نسبت به جنس دیگر یا نقش کلیشه‌ای زنان و مردان مبتنی است، بکوشند.
 
نوشته بالاازسایت جامعه بازگرفته شده است.

۱۳۹۳ تیر ۲, دوشنبه

اطلاعیه مرکزفرهنگی لینکن دربامیان

چراها و بایدهای حقوق بشر:

فردا سه شنبه 24 جون مرکزفرهنگی وآموزشی لینکن ویژه برنامه ای را تحت عنوان (چراها وبایدهای حقوق بشر) باسخنرانی استاد روح الله فروغ رییس کمیسیون حقوق بشرزون بامیان، آقای محمد علی دانش معاون بخش حقوق بشردفتریوناما دربامیان، وخانم زهراحسینی فعال مدنی و حقوق بشر، برگزارمی کند. افغانستانی که هرروز شاهد نقص حقوق اولیه شهروندانش می باشد ، ودراین امر عدم آگاهی شهروندان ازحقوق وتکالیف شان ورسیدگی نکردن درست واساسی مراجع زیربط دراین راستا ، زمینه سازبه وجود آمدن فساد، ایجاد شدن فاصله بین دولت وملت وعقده گشایی های شخصی گردیده که هر روز وضعیت اجتماعی ما وارد یک مرحله بحرانی ترمی گردد. بیایید همه با هم سرنخ ها را دریابیم.
زمان : سه شنبه 24 جون ساعت 02:50 بعد ازظهر
مکان : دانشگاه بامیان ، مرکزلینکن

۱۳۹۳ خرداد ۳۱, شنبه

بامیان به عنوان پایتخت فرهنگی سازمان سارک انتخاب شد

پارک بندامیردربامیان

هیات سه نفره سازمان سارک که به ولایت بامیان سفر کرده است، پس از ارزیابی‌های خود، این ولایت را به عنوان اولین پایتخت فرهنگی این سازمان معرفی کرد.
مقام‌های سارک می‌گویند ویژگی های فرهنگی و هنری این ولایت برای معرفی آن به عنوان پایتخت فرهنگی این سازمان از جایگاه خاص برخوردار است و به همین دلیل در سال 2015 این ولایت به عنوان پایتخت فرهنگی معرفی گردیده است.
به گزارش پیام آفتاب و به نقل از رادیو جرمنی، «ثمر سنگه»، یک عضو هیات اعزامی سارک به بامیان در نشست خبری مشترک با مقام های محلی این ولایت اعلام نمود که ولایت بامیان از سوی این هیات به عنوان پایتخت فرهنگی سارک پذیرفته شد و قرار است برنامه های فرهنگی این سازمان در بامیان عملی شوند.
وی می گوید بامیان اولین پایتخت فرهنگی سارک می باشد که از سوی اعضای این سازمان پذیرفته شده و قرار است جشنواره های مختلفی به این مناسبت در این ولایت راه اندازی گردد.
هر چند مردم بامیان انتظار افزایش پروژه های انکشافی را با گرفتن این لقب از سوی ولایت شان داشتند، اما آقای سنگه اضافه می کند: «ما ویژگی های ولایت بامیان را مورد ارزیابی قرار دادیم و به این نتیجه رسیدیدم که بامیان را به عنوان پایتخت سارک اعلام کنیم. باید بگویم که این پایتخت فرهنگی است و بحث بازسازی درقدم اول مطرح نمی باشد، توقع داریم که اعضای سارک برنامه های فرهنگی شان را در این ولایت هر چه زودتر عملی سازند».
اعضای سارک قرار است تا سال 2015 برنامه های مختلف فرهنگی و هنری شان را برای جشنواره ای که به این منظور راه اندازی می شود در بامیان راه اندازی کنند.
اتحادیه همکاری های منطقه ای جنوب آسیا ( سارک) یک سازمان سیاسی و اقتصادی است که متشکل از هشت کشور در جنوب آسیا بوده و فقرزدایی، توسعه بخش های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، تخنیکی و تکنولوژیکی در کشورهای عضو آن از جمله اهداف این سازمان می باشد.
«غلام علی وحدت»، والی بامیان از تلاش های وزارت اطلاعات و فرهنگ برای معرفی این ولایت به عنوان پایتخت فرهنگی سارک قدردانی نموده می گوید این ولایت در سال 2015 میلادی شاهد انکشاف بیشتر خواهد بود.
وی می افزاید: «در دوران جنگ در سال های پیشین توجه کمتری به بامیان صورت گرفته و بالاخره بامیان منطقه ای تقریبا دور افتاده از نظرها باقی مانده و انکشافی که لازم بود را نکرده است. حالا قرار است نگاهی از جانب کشورهای سارک به طرف بامیان انداخته شود که امیدواریم این نگاه ارمغان انکشاف را داشته باشد».
هر چند هیات اعضامی سارک برنامه های بازسازی مرتبط با «پایتخت فرهنگی سارک 2015» را مطرح نکردند، اما والی بامیان و مقامات وزارت اطلاعات و فرهنک می گویند که قرار است شماری از آبده های تاریخی این ولایت مرمت شوند.
مقام های وزارت اطلاعات و فرهنگ می گویند قرار است جشنواره افتتاحیه پایتخت فرهنگی سارک در اوایل سال 2015 در بامیان راه اندازی گردد.
«مصدق خلیلی»، معین این وزارت می گوید معرفی شدن بامیان به عنوان پایتخت فرهنگی سارک برای افغانستان اهمیت خاصی دارد: «ما تلاش می کنیم که با دولت در کابل صحبت بکنیم و پیشنهادی به ریاست جمهوری بفرستیم تا در پهلوی برنامه های فرهنگی برخی از نیازهای اساسی ولایت بامیان نیز در نظر گرفته شود و راه هایی برای بازسازی در حد امکان را داشته باشیم؛ اما در مسئله پایتخت فرهنگی سارک تنها برنامه های فرهنگی مطرح است و بحث نوسازی و بازسازی مطرح نیست».
مقام های سارک می گویند برخی نیازمندی ها از جمله توسعه میدان هوایی بامیان، بهبود امنیت و بهتر شدن خدمات هوتل داری در بامیان وجود دارند که باید رفع گردند. مقامات حکومتی افغانستان می گویند تلاش می کنند تا این نیازمندی ها را با حمایت کمک کنندگان و از بودجه دولت رفع نمایند.
قبل از این نیز ولایت غزنی در سال 2013 به عنوان پایتخت فرهنگی کشورهای اسلامی معرفی شد که باعث گردید پروژه های بازسازی زیادی از سوی کشورهای کمک کننده و حکومت افغانستان در این ولایت عملی شوند.

مطلب گرفته شده ازسایت پیام آفتاب
https://www.blogger.com/blogger.g?blogID=2459851806065712708#editor/target=post;postID=846677934419697989

۱۳۹۳ خرداد ۲۷, سه‌شنبه

سوال شبکه پیوند

تعقیب نتایج دور دوم انتخابات که ازشبکه پیوند، برای مان رسیده و ماهم این گونه جواب دادیم:
  1. روز انتخابات شما چگونه رای دادید/ ندادید توضیح بیشتری دهید؟

صبح ساعت 8 بود که ازخانه به طرف مرکزرای دهی که فاصله زیادی با خانه ما نداشت ، رفتم، جمعیت زیادی آنجا بود، تقریبا بین 150 تا 200 نفر و دراین جمع تعداد خانمها تقریبا 20 فیصد مردان به چشم می خورد، درجریان رو ز بنا به مصروفیت هایی که برایم پیداشد، نتوانستم که رای بدهم ، وقتی که برای دادن رای به این مرکزرفتم، ساعت 3:20 بعدازظهررا نشان می داد، فکرمیکردم که شاید عده ای زیادی درآنجا نباشند ، ولی صف های طولانی را دید م که می خواهند رای بدهند،تقریبا ده سربازپلیس را آنجا دیدم که کوشش میکردند مردم را به آرامش دعوت کنند . آنها خسته به نظرمی رسیدند.ولی برخوردشان واقعا با مردم ،قابل تحسین بود،ساعت 10 دقیقه به 4 بعدازظهر مانده بود که توانستم وارد اتاق رای دهی شوم، کارمندان خسته ازکار، ناظرین خسته ترازآنها که هرکدام گوشه ای لم داده بودند ، تنها چیزی که ازآن خوشم آمد این بود که یک کارمندی بود که برای کارمند دیگرشماره کارت ها را تند وسریع می خواند و کارمند دیگرهم ثبت می کرد. که این کارباعث میشد که وقت زیادی طلف نگردد. اگر ناخن خود را رنگ هم نمی کردم ، کارمند مسول ، به علت سهل انگاری وخستگی زیاد، نمی دید، ولی انگشتم را رنگ کردم. پشت غرفه رای دهی رفتم و بعد ازتیک مارک با موبایلم توانستم یک عکس ازورقه رای دهی با همان تیک مارکی که کرده بودم، بگیرم و پیش خودم نگه دارم. انتخابات دور دوم ازنظم بهتری درمنطقه ما برخورداربود، فکرمیکردم شاید این بار مردم کمتری برای دادن رای آمده باشند،اگرچه صف ها، کوتاه ترازصف های دوره پیشین بود، ولی تا آخرین ساعات که همان 4 بعد ازظهربود، ادامه داشت. کارمند بی بی سی ازصبح حضور داشت که تلاش می کرد چشم دیدهایش را گزارش کند، درهمین حال صدای یکی ازکارمندان انتخاباتی را که داشت باتلفن صحبت می کرد شنیدم که ازمقام مافوقش پرسید ساعت تقریبآ 4 بعد ازظهراست ، سایت را بسته کنیم یانه ؟ به نظرم پاسخ مثبت را ازپشت خط گرفت که بلافاصله برای همکارانش گفت جمع کنید و شروع به جمع نمودن وسایل شان کردند ، درحالیکه تقریبا بیش از50 نفر درپشت دروازه دهلیز، منتظر بودن که برای زعیم آینده شان رای بدهند، با خود گفتم کاش می شد این پروسه را تا آخرین نفر ادامه داد، که هیچ کس ازاین حق شرعی شان محروم نمانند.

  1. این دور چه تفاوت های عمده ای نسبت به دور اول انتخابات داشت؟

انتخابات این دور چند تفاوت عمده نسبت به انتخابات قبلی داشت

1-      فکرمیکنم که مردم کمتری نسبت به انتخابات دوره قبلی آمده بودند

2-      حضورزنان نسبت به دوره قبل بسیار کمرنگ تربود چنانچه سه چهارتا خانم ازهمسایگان و بستگان ما رای ندادند.

3-      نظم و انظباط خوب و بهتری نسبت به دوره قبل هم ازطرف مردم و هم ازطرف مسولین امنیتی تدارک شده بود،

4-      شنیده می شدکه رنگ انگشت رای دهندگان با اندک شستن بامایع دست شویی ، پاک می شد چند نفری رادیدم که درکنار جوی آبی مشغول پاک کردن رنگ ازانگشتانشان بودند.

5-      ازکمترجایی خبر رسید که برگه های رای دهی تمام شده است.

6-      تقلب به میزان خورد کمترازدوره قبل به نظرمی رسید  ولی تقلب به میزان بزرگ چنانچه ازرسانه ها شنیدیم ، بیشتر بوده است.

7-      به خاطراین که دراین دور فقط دو نامزد حضورداشت، مردم می توانستند به زودترین فرصت، رای خودرا بدهند که ازضیائ وقت جلوگیری می شد و هم چنین اشتباهات کمتری درانتخاب نامزدشان ، صورت گرفت.

۱۳۹۳ خرداد ۲۶, دوشنبه

پیاده روی دربامیان

 
اتحادیه توریزم ولایت بامیان، برنامه پیاده روی را برگزارمی کند. زمان: جمعه 30 جوزا برابربا 20 جون 2014. مکان پیاده روی: مرکزبامیان دره قاضان فولادی، مکان ثبت نام و معلومات شهربامیان تپه چونی تعمیرریاست اطلاعات وفرهنگ ولایت بامیان شما ره های تماس: 0772724613 و 0774299031
 

۱۳۹۳ خرداد ۱۹, دوشنبه

چه زیبا می شود باتو قدم درکوه بابا زد

درپیوند با دستگیرشدن محمد علی و ذکیه که همدیگررادوست داشتند
وما هم میگوییم آنها را رها کنید

ذکیه وعشقش
                            چه زیبا می شود با تو قدم در کوه بابا زد/
                            تنفر و شرارت را دو صد بار، با سر پاه زد
                            چه زیبا میشود وقتی برای دوست داشتن ها
                            بدون ناخدا دل را میان موج دریا زد
                            چه زیبا میشود وقتی تو باشی من به پهلویت
                            همان یک لحظه گگ کافیست، همانجا قید فردا زد
                           چه زیبا میشود صحرا به صحرا از پی عشقی
                           میان خار و خاشاک در، برای عشق و همراه زد
                           چه زیبا می شود این زندگی در پرتوی عشقت
                             بدون ناخدا دل را میان موج دریا زد
برگرفته از صفحه غزل هزاره گی وفیس بوک
 

سرزمین شگفت،عشق شگفت

سرزمینِ شگفت، عشقِ شگفت
نوشته: اسد «بودا»
 
 
 
 
بامیان سرزمینِ اعجاز و شگفتی‌هاست. سرزمینِ خدایانِ دیواندام، سرزمینی که در آن مرز تاریخ و طبیعت، فرهنگ و ویرانی و فیزیک و متافیزیک به هم می‌رسند. از قرنِ‌ چهارم به این سو، آفتابِ درخشانِ این سرزمین به تیره‌گی گرایید و سر انجام در طلیعه‌یِ قرنِ بیست و یک خدایانی که قرن‌ها پاسدارِ تاریخِ این سرزمین بود، از «شرم فروریخت». به‌رغمِ‌ این همه ویران‌گری و تاراج و کین‌توزی، هنوز نور عشق و دوستیْ در قلبِ این سرزمینِ شگفت می‌جوشد و می‌تپد. زکیه و محمدعلی، این پاک‌ترین دلدادگانِ روزگارِ‌ما، از شگفتی‌هایِ این سرزمین‌اند. سال‌های آزگار دل‌بستگی و سرانجام هشت ماه آوارگی و در به‌دری در «جامعة پدرلعنتِ افغانستان»، جز شگفتی چیزی دیگری نیست. زکیه گناهی ندارد، محمد علی گناهی ندارد، سر نخِ زندگیِ آن‌ها به‌هم وصل‌اند و وجود شانْ در یک‌دیگر گره خورده است، گناه‌کار جامعه‌ای است که حتا عشق را هم در چارچوبِ قومی و مذهبی تفسیر می‌کند، گناه‌کار دولتی است که عشق را به‌بند می‌کشد و زندانی می‌کند، گناه‌کار جوانان قسی‌القلبِ این سرزمین‌اند که برای سیاستْ و نفرت‌پراکنی یخن پاره می‌کنند، اما «تحقیرِ آشکار عشق و دوستی» و «آوارگی‌ها و دربه‌دری‌ها دو عاشق» را با خون‌سردی تمام تماشا می‌کنند.
 زکیه و محمدعلی فقط نقدِ نهاد خانواده، قدرت و دولت و نظامِ قضایی نیست، نقد نهادهایِ مدنی، فرهنگِ عمومی و فضایِ روشنفکری و مدعیانِ تفکرِ فلسفی نیز هست. زکیه محمدعلی را دوست دارد و حتا مرده‌اش جز آغوشِ مهربانِ محمد علی آرامگاهی ندارد، محمد علی هم زکیه را دوست دارد، زکیه خلاصه‌یِ تمامی رویاها و آرزوهایِ عاشقانه‌یِ اوست، سد سکندرِ مذهب و قومیتْ راهِ رسیدنْ به آن‌ها را بسته است و نمی‌گذارد در قلمروِدوستی و در آغوشِ هم اقامت کنند. اکنون محمدعلی زندانی است، زکیه در خانه‌ی امن، بی‌پناه و مقاماتِ دولتی، که از هر فرصتی برای قانون‌شکنی استفاده می‌کنند، در این مورد مدافعِ قانون شده‌اند، انگار شمشیرِ‌ قانونْ در این سرزمین مدافع کینه و نفرت است و فقط گردنِ دوستی را می‌برد. یک عمر دوستی، هشت ماه آوارگی در کوهستان‌های سرد و پر برف و دشت‌ها و علف‌زارهایِ گریان و سرانجام رفتنْ به زندان راهِ‌ کوتاهی نیست، شکستنِ مرزهای قومی و مذهبی شهامت و شجاعت می‌خواهد، ولی این عشقِ شگفت، در سرزمینِ شگفتی‌ها، ممکن است. آفتابِ تابانِ عشق هنوز در ویرانه‌های بامیان خاموش نشده است. قلم‌ها، قلم‌باد، اگر در دفاع از محمد علی و زکیه سکوت پیشه کنند و صداها تا ابد خاموش و گوش‌ها تا ابد کر، اگر نوایی این دو عاشقِ‌ زندانی و در بند را با گوشِ جان نشوند! این عشق شگفت باید حمایت شود و کوشش‌های عملی صورت گیرد که زکیه و محمدعلی، که بندهای قومی و مذهبی را شکسته‌اند، «با هم و در آغوشِ هم آزاد زندگی» کنند.
 
مطلب نوشته شده ازاسدبودا که ازوبلاگ رزاق مامون گرفته شده است.
 

۱۳۹۳ خرداد ۱۸, یکشنبه

زکیه و محمدعلی، زوج جوان بامیانی که ماه‌ها فراری بودند، توسط پلیس کابل دستگیر شده‌اند.

زکیه و محمدعلی، زوج جوان بامیانی که ماه‌ها فراری بودند، توسط پلیس کابل دستگیر شده‌اند.

این دو از کودکی یکدیگر را دوست داشتند و چند ماه پیش که تصمیم به ازدواج گرفتند، با مخالفت خانواده زکیه روبرو شدند و سرانجام به مناطق دور دست و حتی کوه‌ها فراری شدند.
جمیله بیاض، رئیس حوزه اول پلیس کابل
برای بقیه مطلب لینگ زیررا بازکنید
http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2014/06/140608_k02-bamiani-lovers-arreted-kbl.shtml

تیم اصلاحات وهمگرایی به بامیان می آید

تیم اصلاحات و همگرایی به بامیان می آید. امروز9 جون ، وقتی که ازخانه به طرف دفترمی آمدم ،دربین راه عکسهای زیادی ازتیم اصلاحا ت وهمگرایی به چشم می خورد مخصوصآ فاصله میدان هوایی بامیان الی چوک شهید مزاری و هوتل گرزندوی ، به نظرمی رسید که این عکس ها تازه نصب شده اند. زمانی که به چوک شهید استاد مزاری رسیدم ، عده ای زیادی ازمردم را دید م که درپیش روی هوتل گرزندوی ، جمع شده اند. وقتی ازیکی ازآنان جریان را پرسیدم ، گفت امروز قراراست که تیم اصلاحات و همگرایی به رهبری داکترعبدالله و معاونینشان جهت کاروزارتبلیغاتی خود به بامیان بیایند. دراین روزها که فقط چند روزی به انتخابات دور دوم ریاست جمهوری باقی مانده است، هریک ازکاندیدان با سفرکردن به ولایات و دیدن مردم ، کوشش می کنند که طرفداران خودرازیاد کنند. دو روزپیش سید حسین انوری رهبر حزب حرکت اسلامی افغانستان با چند نفردیگر طی یک سفرزمینی وارد بامیان شدند و حمایت شان رااز داکتراشرف غنی احمدزی اعلان نمودند. دراین محفل صدها نفرازمردم بامیان، مخصوصآ خانمها اشتراک داشتند. ازآنجاییکه بامیان یک ولایت شیعه نشین (هزاره) است ، احتمال داده می شود که رای مردم بامیان ، می تواند کفه ترازوی انتخابات را به نفع نامزد مشخصی ، پایین یا بالا ببرد و به همین خاطراست که هریک ازکاندیدان کوشش میکنند که به این ولایت ،سفرکنند.

۱۳۹۳ خرداد ۱۳, سه‌شنبه

بیست وسومین سوال


بیست و سومین سوال هفته وارخبرنگارشهروندی برنامه پیوندگاه:

 سوال:به نظرتان در منطقه شما کدام کاندید بیشترین طرفدار و بیشترین رای را دارد؟ چرا؟

محمد حسین دانشجوی سال دوم دانشگاه بامیان این گونه جواب داد، به نظرمن ازبین دوکاندید پیشتازریاست جمهوری مردم ولایت بامیان به داکترعبدالله رای می دهند. همانطوریکه که دردوراول ما وشما دیدیدم که داکتراشرف غنی فقط دریک دوولایت توانست بیشترین آرارا کمایی کند.
وهم چنین ایشان اضافه نمودند که نه تنها مردم ما بلکه تمام مردم افغانستان ، خواهان یک تغییر هستند. درسالهای قبل همیشه یک قوم خاصی برسراقتدارحکومت بود ولی باپیشرفت دمکراسی ،حالا مردم می خواهند که یک تغییرکلی رادرسطح مملکت بیاورند
 


 

سالگرد شهادت جوادضحاک

شهید جوادضحاک رییس اسبق شورای ولایتی بامیان
محض اطلاع دوستان شهید.

دوستان وراهیان راه عدالت!

قراربود که سمیناری دررابطه به شهید جوادضحاک درتاریخ 15 جوزا برگزارشود،اما بنابه دلایلی وهم به خاطربرگزاری انتخابات ،دوستان این برنامه را به تعویق انداختند. این برنامه به زودترین فرصت برگزارخواهد شد.
شهید جواد ضحاک رییس اسبق شورای ولایتی بامیان بود که سه سال پیش توسط طالبان درحالیکه ازکابل به طرف بامیان درحال حرکت بود دستگیر وباتحمل شکنجه های زیادی ، جام شهادت رانوشید. اویار و یاور نزدیک استاد بزرگ، عبدالعلی مزاری ، درسالهای 1370 بود. حرکت های مدنی وی برای نشان دادن محرومیت های مناطق مرکزی وهزاره جات، درطول دوران دولت حامد کرزی ، معروف است.  ازمهمترین کارهای مدنی وی ، کاه گل کردن سرکهای شهربامیان و درست نمودن اریکین بزرگ به شکل سمبولیگ ونام گذاری یکی ازچهار راهی های مهم شهر بامیان را به نام چوک اریکین هم ازکارهای مدنی وی به حساب می آیند.


 

قیرریزی میدان هوایی بامیان

به خاطرقیرریزی میدان هوایی بامیان ،این روزها هیچ هواپیمایی نمی تواند نشست و برخاست داشته باشد و فقط بازار هلی کوپترهای مربوط UNخوب گرم است. دیروزهنگامیکه داشتم اززیرمیدان هوایی و تونلی که بخاطرعبورومرور مردم عادی درست کرده اند ،رد میشدم ، دیدم کارگران مشغول آسفالت کردن این میدان هستند. نتوانستم معلومات بدست بیاورم که چندکیلومتراین میدان هوایی ، قیرخواهد شد ولی مردم بامیان ازاین بابت بسیار خوشحال هستند . این درحالی است که ازیکی دوسال پیش فقط هواپیماهای شرکت هوایی افق شرق و بعضی هواپیمای های کوچک ملل متحد وبعضی موسسات خارجی ،اقدام به مسافرکشی ازبامیان به کابل و بالعکس می کردند. با قیرشدن این میدان هوایی، شاید بقیه شرکت های هوایی اقدام به جابجایی مسافرین بامیانی به دیگرشهرهاکنند.وازسویی دیگر قیمت تکت این شرکت که بسی قیمت است ، ارزان ترشود. باگرم شدن هوا ، مسیرراه بامیان کابل که ازدره غوربند ولایت پروان می گذرد، ناامن ترازسابق خواهد شد. که این مساله مشکلات زیاد ی را برای مردم این ولایت به وجود آورده است. صدها تن ازکارمندان ادارات دولتی و موسسات خارجی که نسبت ناامن بودن راه غوربند، نمی توانند ازراه زمینی به کابل و بقیه ولایات بروند، مشتریان خوب این شرکت ها ی هوایی خواهند بود. باقیرشدن میدان هوایی بامیان، ترمینالی که ازیک سال پیش دردست کاربود، هم به بهره برداری خواهد رسید. ترمینال میدان هوایی بامیان با دیزاین وزیربنای وسیعی درحال ساخت می باشد.

۱۳۹۳ خرداد ۱۱, یکشنبه

والی مزاردرزمان طالبان


آمریکا پنج طالب سرشناش راآزاد کرد. آمریکا درقبال آزادی یک نظامی آمریکایی، پنج طالب زندانی درگوانتانامو، راآزاد کرد . این تبادله به پیشنهاد ووساطت دولت قطر که نمایندگی رسمی طالبان درآنجا قراردارد،صورت گرفته بود. با رهایی این پنج تن که همه ازرهبران پرنفوذگروه طالبان هستند، مقدارکمی امیدواری که به آینده روشن فردای وطنم داشتم، آن هم ازبین رفت. خوب به یاد دارم زمانیکه درتاریخ 17 اسد سال 77 گروه طالبان شهرمزارشریف را تسخیرکردند و درطی مراسم نمازجمعه ملا نورالله نوری که آن زمان به حیث والی ولایت بلخ ازطرف طالبان تعیین گردیده بود، گفته بود که این مردم شیعه (هزاره) یابیایند مسلمان شوند و یا که ازافغانستان خارج شوندو به ایران بروند پیش خمینی . درست بعد ازختم همین خطبه بود که مردمان یاغی و چپاولگربه خانه ها ی مردم هزاره که مردم ازترس خانه های شان را رها کرده بودند و یا به کوه های جنوب شهرمزار که به سمت دره صوف وهزاره جات راه دارد ، فرارکرده بودند ،رفته  وتمام مال ودارایی آنها رادرروز روشن به یغما بردند بدون این که کسی مزاحم شا ن شود.  خودم شاهد این چپاول بودم و خانه ما هم ازاین امر بی نصیب نماند. بعد  ازگذشت بیشتر ازسه ماه از به تصرف آمدن شهرمزارشریف توسط طالبان،سید اسدالله مسرور که یکی ازقوماندان اهل تشیع (سادات) بود رسما با سلاح دست داشته اش به گروه طالبان تسلیم شد و درست بعد ازاین تاریخ بود که مردم هزاره توانستند ازخانه ها و پناه گاهشان بیرون شوند.درآن زمان پدرم یک رادیوی کوچکی داشت که فقط سه عدد بالتی می توانست اورا روشن کند ومورد استفاده قراردهد . مدت زیادی پدرم به علت نداشتن پول برای خریدن بالتی رادیو، نتوانست به اخباروبرنامه های رادیو که آن زمان مردم بیشتر به رادیوی دری که ازمشهد ایران پخش می شد، گوش کند وبی نصیب ماند. جهت روشن کردن خانه  درجریان شبها یک چراغ اریکین داشتیم که ان هم به علت خلاص شدن تیل مدتها نان شبمان را پیش ازتاریک شدن هوا و یاگاهی هم درنورمهتاب صرف میکردیم. تقریبا درهمین دوران بود،من که جوان برومندی بودم ، به بیماری کلورا که بیماری اسهال و استفراغ  است ، مبتلاشدم و درخانه بیهوش شدم. پدرم من را سوارکراچی ای دستی که ازخودمان بود، کرد و به اتفاق مادرم ویکی دوتاازخواهرانم هم با چشمان گریان این گاری یا کراچی را به سمت شفاخانه  تندتر هل می دادند که مبادا ازبین بروم. دربین راه وقتی که تایر کراچی ازجوی آبی ردمی شد، سرم به شدت به آهن نرده این کراچی برخورد کرد که براثراین برخورد به هوش آمدم ودیدم که درون کراچی هستم وبه سویی روان، بعدازچند لحضه ، دوباره بیهوش شدم، ووقتی به هوش آمدم که چهارعدد سیروم به پاها ودستهایم وصل شده بودند، وپدرومادرم هم دراطراف تخت شفاخانه باحالتی مظطرب ایستاده اند. برایم گفتند که بیشتراز 13 عدد سیروم برایت تزریق شده است تا تو خوب شدی. دکترها به پدر ومادرم گفته بودن که اگر تا ده دقیقه دیگه هم این جوان به شفاخانه نمی رسید ، ممکن بود که جانش را ازدست بدهد. هنوز هم آن لحظه های لعنتی را خوب به یاد دارم و خوب به یاد دارم که زن همسایه بعد ازگذشت دوسه سال ازتصرف شهر مزاربه دست طالبان وقتی که خانه همسایه رفته بود ،پرده ها و بعضی اجناس خانگی خود را درخانه همسایه که هزاره نبود ، شناخت، ولی هیچ کاری نتوانست فقط با دست خالی وبغضی درگلو به خانه اش با زگشت. البته درابن باره گفتنی های زیادی دارم که نمی توانم همه آن را دراین جا بنویسم. این بود شرح کمی ازبه تصرف درآمدن شهرمزارشریف توسط طالبان در17 اسد سال 77 که ملا نورالله نوری والی مزارتعیین شده بود، ملا نورالله نوری دیروز به همراه چهار تن ازرهبران پرنفوذ طالبان اززندان گوانتانامو، آزادشد.

به زنم تجاوزکرد،اوراکشتم

اظهارات مرد افغان: به زنم تجاوز کرد، او را کشتم.
چهارماه بعد از ازدواجمان فهمیدم گاهی‌وقت‌ها پیامکی برای همسرم می‌آید که حالت صورتش تغییر می‌کند. از او پرسیدم چه‌کسی برایت پیامک می‌فرستد گفت برادر یکی از دوستانم است که مزاحم می‌شود.
بهاران نیوز: مرد افغان که هموطن خود را به‌خاطر رابطه با همسرش به قتل رسانده و مثله کرده‌ بود مدعی ‌شد چون در کشور خودش چنین قتل‌هایی مجازات ندارد دست به جنایت زده است. به گزارش خبرنگار ما، زنی به نام مهربان اوایل دی سال ۹۰ با ماموران پلیس شهریار تماس گرفت و از راز جنایتی که شوهرش مرتکب شده‌ بود، پرده برداشت.
او به پلیس گفت با شوهرش مردی به نام مهران را به باغی کشانده و شوهرش او را به قتل رسانده ‌است. آدرس باغ در اختیار ماموران قرار گرفت و آنها با زیرنظرگرفتن محل هنگامی که حسن- شوهر مهربان- قصد داشت تکه‌های مثله‌شده جسد را از باغ خارج کند او را بازداشت کردند. متهم در بازجویی‌ها به قتل مهران اعتراف کرد و گفت: «او را کشتم چون برای زنم مزاحمت ایجاد کرده و او را مورد تجاوز قرار داده‌ بود. بعد با کمک دوستم سعید، جسد را مثله کردیم.» به این ترتیب پرونده با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای محاکمه به شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده ‌شد.
 روز گذشته نماینده دادستان در ابتدای جلسه محاکمه در جایگاه حاضر شد و کیفرخواست را خواند. او در دفاع از کیفرخواست گفت: «مهربان ۴ دی سال ۹۰ گزارش وقوع قتلی در شهریار را به پلیس ارایه داد. همین گزارش سرآغاز این پرونده شد بنابراین با توجه به مدارک موجود در پرونده به‌عنوان نماینده دادستان درخواست صدور حکم قانونی را دارم.»
در ادامه خواهر مقتول به‌عنوان ولی‌دم در جایگاه حاضر شد و درخواست صدور حکم قصاص کرد. سپس حسن اتهام قتل را رد کرد و گفت: «قبول دارم مهران را به باغ کشاندم و جسدش را مثله کردم اما قتل کار من نبود.» او گفت: «برای اینکه با مهربان ازدواج کنم یکصدمیلیون‌تومان خرج کردم او زن جوان و زیبایی بود و من هم دوستش داشتم البته همسر دومم بود. زن اولم در افغانستان است و دو فرزند از او دارم خودم در ایران زندگی می‌کنم و در همین کشور هم با مهربان آشنا شدم و ازدواج کردم.

چهارماه بعد از ازدواجمان فهمیدم گاهی‌وقت‌ها پیامکی برای همسرم می‌آید که حالت صورتش تغییر می‌کند. از او پرسیدم چه‌کسی برایت پیامک می‌فرستد گفت برادر یکی از دوستانم است که مزاحم می‌شود من هم تصمیم گرفتم شکایت کنم. وقتی مهران فهمید از او شکایت کرده‌ام پیامک‌های تهدیدآمیز علیه همسرم می‌فرستاد و می‌گفت از او عکس دارد و اگر من شکایتم را پس نگیرم عکس‌ها را منتشر می‌کند با این حال حاضر نشدم شکایتم را پس بگیرم.»
متهم ادامه داد: روز حادثه به خانه خاله همسرم رفتیم. مهربان گفت برای دیدن دوستش که خواهر مهران است می‌رود و خیلی زود برمی‌گردد وقتی برگشت متوجه شدم روی دستش جای خراش و گازگرفتگی وجود دارد از او پرسیدم چه شده گفت دوستش برای خرید بیرون رفته و مهران ناغافل از اتاق دیگری بیرون آمده و او را مورد آزار جنسی قرار داده است تصمیم گرفتم زنم و مهران را بکشم. به مهربان گفتم مهران را به باغی که گاهی به آنجا می‌رفتیم بکشاند. مهربان هم قبول و او را به باغ دعوت کرد من از قبل پشت در باغ منتظر ایستاده ‌بودم مهربان هم بیرون بود همین که مهران از روی دیوار پرید تا در را برای مهربان باز کند او را گرفتم. دستانم را روی گلویش گذاشتم و فشار دادم بعد رهایش کردم. با مهربان به خانه برگشتیم می‌خواستم او را هم بکشم چون زن فاسد باید از بین برود اما چندروز بعد متوجه شدم زنم موضوع را به پلیس گفته‌ است. تصمیم گرفتم جسد را از باغ خارج کنم.
متهم به قتل در ادامه گفت: وقتی وارد باغ شدم متوجه شدم جسد جابه‌جا شده ‌است البته آن زمان که گلویش را فشار دادم او نمرده‌ و فقط بیهوش روی زمین افتاده‌ بود اما وقتی دوباره به باغ رفتم چندمتر جلوتر افتاده بود. تصمیم گرفتم جسد را از باغ خارج کنم تا ماموران من را شناسایی نکنند اما نتوانستم به همین دلیل آن را مثله کردم اما ماموران مرا هنگام خروج از باغ بازداشت کردند.
او گفت: در افغانستان وقتی زنی با مردی غریبه رابطه برقرار می‌کند اگر شوهرش آنها را بکشد قاضی او را آزاد می‌کند حتی اگر ۱۰نفر هم با همسر او رابطه داشته باشد و مرد همه ۱۰نفر را بکشد بازهم آزاد می‌شود من هم فکر می‌کردم قانون ایران هم همینطور است. در ادامه وکیل متهم در جایگاه حاضر شد و دفاعیات خود را مطرح کرد سپس مهربان به‌عنوان متهم ردیف دوم در جایگاه حاضر شد. او اتهام معاونت در قتل و آدم‌ربایی را رد کرد و گفت: من نمی‌دانستم شوهرم قصد کشتن مهران را دارد و فکر می‌کردم برای اینکه مهران را تنبیه کند تا دوباره مزاحم من نشود می‌خواهد او را در باغ کتک بزند و موضوع را حل کند او به من نگفته ‌بود قصد قتل دارد.
بعد از پایان جلسه رسیدگی با توجه به اینکه متهم ردیف سوم آزاد بود و در جلسه حاضر نشده ‌بود ادامه رسیدگی به بعد موکول شد.
منبع:ازوبلاگ رزاق مامون و روزنامه شرق

خانه داری استرس می آورد

خانه داری استرس می آورد
برای جزییات بیشتر،لینگ زیررابازکنید
.http://www.bbc.co.uk/persian/science/2014/06/140529_u04_raz_online.shtml