۱۳۹۲ آبان ۲۷, دوشنبه

نکاتی ازاستاد سرورجوادی

درشبهای دهه محرم فقط توانستم سه باردرسخنرانی استاد سرورجوادی ،نماینده پیشین مردم بامیان وفعال سیاسی ، که درمسجد رهبرشهید استاد مزاری برگزارشده بود، اشتراک کنم. به گفته ایشان،حضرت علی می فرماید کسانی که دنیا رادوست دارند، هشت نوع می باشند که من توانستم فقطچند نوعی ازاین آدمها را یادداشت بگیرم. اول: کسانی هستند که هرچیزرا دوست دارند ولی عرضه رسیدن به آن را ندارند. یعنی دوست دارند ازهرچیزداشته باشند ولی راه های رسیدن به آن را نمی دانند . وهیچ وقت هم به آن نمی رسند. دسته دوم: کسانی هستند که هم پول دارند هم زور دارند و هم می توانند جولان بکنندو تا حدی ازاین نعمت های خدادادی شان استفاده میکنند. البته نه به آن اندازه ای که بایددرراه اسلام و توشه آخرت شان بکنند. دسته سوم: کسانی هستند که دنیا را ازطریق دین می خواهند و ازآدرس خدا و رسول می خواهند خون مردم را درشیشه کنند و بخورند . ایشان مثال زدند که دوسه سال پیش کسی یک بیرق را دردشت برچی کابل به نمایش گذاشته بود که مثلا این بیرق حضرت ابوالفضل است ومی گفت که خودم مستقیم ازکربلا آورده ام . روزانه هزاران نفرازمردم ،اعم ازغریب و پولدار و متوسط ازراه های دو ر ونزدیک به زیارت این علم می آمدند. و روزانه میلیونها افغانی پول آب آورده به جیب به اصطلاح صاحب بیرق می رفت. ایشان یاد آورشدند که این دسته ازمردم خطرناک ترین مردم هستند . که تحت نام دین و مذهب و اسلامبخاطر منفعت شخصی شان،تیشه به ریشه اسلام می زنند  . دسته چهارم : کسانی هستند که قدرت،پول، زورو چوکی های دولتی را می خواهند ولی وقتی که موفق به دست آوردنش نشدند ، می گویند دنیابه درد نمی خورد و می گویند. دسته پنجم : کسانی هستند که دنیا را برای دین می خواهند . این دسته ازمردم فقط ازدنیا توشه می خواهند داشته باشند برای روزآخرت شان .که این دسته ازمردم بهترین مردم هستند. ایشان می گفتند آیا کسی برای آخرت خود توشه ای تدارک دیده است یانه ؟ و ایشان ادامه دادند که یک اکونت برای خود درست کنید وروزانه فقط یک افغانی درآن بیندازید و برای آخرت خود توشه ای داشته باشید. مثلا پنج وقت نماز می تواند همین توشه باشد. روی یک موضوعی که ایشان بسیارتاکید کردند این بود که هیچ وقت کسی را مسخره نکنید که این شخص ،یک شخص عقده ای بار می آید و خطرناک ترین مرض ،همین انسانهای عقده ای هستند . آقای جوادی گفتند که ایشان یک دوست دارند که دردوبی زندگی میکند و یک دوسال پیش این شخص مرابه دوبی بخاطر عروسی پسرش دعوت کرد،رفتم. به نظرمی آمد که ایشان پول زیادی را دراین عروسی خرج کرده است و ازاو سوال کردم که چقدر پول مصرف کرده ای ؟ جواب دادند که چیزی نشده یگان 5 لگ دالرشد. عروسی درمزار بوده ووقتی که درکابل آوردند دوباره عروسی و محل کاربچه هم دردوبی بوده و بعد ازکابل دوباره دردوبی خلاصه تمام خرج این عروسی 5 لگ دالر شد. ایشان گفتند که مه گفتم که تو برای یک عروسی 5 لگ دالرخرج کردی نمیشد که با 5 لگ دالر خانه 50 تا غریب را آباد میکردی؟ ایشان درجواب گفتند چه کنم حالا که دارم خرج میکنم. وقتی که خورد بودم درکوچه پس کوچه های کابل به نام هزاره بودن توهین می شدم و همیشه آرزوی رفتن به یک هوتل لوکس را در دل داشتم. اززمانی که خورد بودم همین عقده دردلم بود و با این گونه محافل این عقده خود را فروکش کردم.آقای سرورجوادی گفتند آدمهای عقده ا ی بدترین مردم هستند که وقتی که انسان عقده ای شد دیگر به فکر هیچ چیز نیست و نهایت افراط و تفریط درآنجا صورت میگیرد. و درآخرتوصیه سرورجوادی به حاظرین که تقریبا تمامی ازمحصلین وقشرجوان بودند این بود که تامی توانید درس بخوانید ، تنبلی و بی امکاناتی را بهانه قرارندهید. و هم چنین ایشان اززمانهایی که نوجوانی بودند و روزانه 9 کیلومترراه را با پای پیاده جهت فراگیری درس ، طی میکردند. درحالیکه چپلک پلاستیکی به پایشان بودند که وقتی که چپلک عرق میکرد و راه رفتن بر راههای ناهموار و کوهستانی هزاره جات سخت میشد . گاهی این چپلک دورپایم چنان پیچ می خوردبطوریکه کف چپلک برروی پایم می آمد و روی چپلک به طرف زمین می رفت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر