۱۳۹۲ مرداد ۹, چهارشنبه

شبهای قدر

دراین شبها صدای بلندگوهای مساجد و صدای روضه خوانی ازاوایل شب تا سحربه گوش می رسد.امسال متاسفانه نتوانستم ازاین فرصت خوب استفاده کنم ودریکی ازمراسم های شب قدراشتراک کنم. پیروچوان ،اطفال خورد،هرشب دختروپسر که همگی چراغ های د ستی بردست به طرف مسجد روان هستند . تقریبا عده ای زیادترشان راپیرمردان و پیرزنان تشکیل می دهند. خوشا به سعات تان که ازاین چنین فرصت ها به خوبی می توانید استفاده کنید.ولی ای کاش وقتی که به مسچد می رویم و به سخنرانی عالمان دینی و بزرگان،گوش فرادهیم ،بتوانیم ازجنبه های مثبتش خوب استفاده کنیم و درزندگی روزمره خوب ازآن بهره گیریم. ولی تاجایی که من می دانم و می بینم این مردمی که همه وقت با استفاده ازکوچکترین فرصت ها به طرف مساجدوتکایا می روند،ای کاش کمی ازاین پندها واندرزها آویزه گوشمان می شد و می توانستیم درزندگی روزمره خود ازآن به نحوه خوب استفاده کینم. تا جایی که من می دانم و درجایی که من زندگی می کنم بدترین رایطه ها میان همسایه و همسایه اتفاق می افتد. مردم ازخوردن مال حرام هیچ عبایی ندارند. دزدی نه بطور خیلی بزرگ بلکه کوچک درمیان همه قشرمردم دیده می شود.دروغ گویی به یک امرعادی درامورات روزانه بدل شده است. شاید عده ای هم باشند که سال به دوازده ماه ازوضو و نمازخبری نیست. فضولی و جنگ انداختن دیگه آنقدرعجیب به نظرنمی رسد. همسایه ای دیواربه دیوارسالها ازهمدیگرخبرندارند و هرکدام کوشش میکند که حداقل چند سانتی مترازخاک همسایه را غصب کند و به ملکیت خود درآورد. انفاق و کمک وصله رحم اصلا به چشم نمی خورد. کسی ازسیری  ودسترخوان ها ی رنگین ،می میردوبچه های همسایه فقط باقرصی نان شب را سپری می کنند. ازاین همه دروغ گویی ها خسته شدم .قلب ها سخت شده اند . عاطفه ازاین دیار،رخت بربسته است. چشمها به ناموس مردم و دروهمسایه است . ازخودچیزی نداریم ولی توان دیدن آن را برای دیگران هم نداریم. ولی ای کاش امامان مساجدوتکایا به جای این همه روضه خوانی و گفتن ازغریبی امام حسین وگریاندن مردم کمی هم ازحلال وحرام ،حق همسایه ،وآداب سلام دادن ،بدیهای دروغ گفتن  برای مردم می گفتند . که متاسفانه این امردربین امامان مساجد کمتردیده می شود. امامان مساجد کوشش میکنند که سخنانی رابرزبان بیاورند که مردم بیشتر به هق هق و گریه کردن بیافتند. صدای گریه بلند پیرزن ها بیشترازهمه به گوش می رسد طوریکه همه مردان می تواننند بشنوند . اولا ازجایی که نباید صدای زن به گو ش نامحرمان برسد، این گریه کردن هاخوب نیست دومآ این گریه کردن ها بیشتر به صورت یک مد دیده می شود . ولی همین پیرزنها هستند وقتی که به خانه برگشتند همان آش و همان کاسه است.به امیدی که روزی شود که دیگر این گونه حرکتهای نمادین کمتردیده شودو ماشاهد پیشرفتهای بهتری دربین مردم خود باشیم .انشاءالله....

۱۳۹۲ مرداد ۸, سه‌شنبه

تسلیت

امشب سرمهربان نخلی خم شد/                     درکیسه نان به جای خرما،غم شد
درکنج خرابه ها،زنی شیون کرد/                  همبازی یتیمان کوفه ، کم شد

با قبولی طاعات و عبادات فرارسیدن شب رحلت حضرت علی (ع) ابی بیطالب تسلیت باد

۱۳۹۲ مرداد ۶, یکشنبه

آموزش فیلمبرداری

موسسه علمی فرهنگی ققنوس برگزارمیکند. دوره آموزشی ده روزه فیلمبرداری توسط یاسربیانی ساعت 03:30 بعدازظهر الی 05:30 بعدازظهر همه روزه . علاقه مندان می توانند به این شماره 0774240658 مهدی مهرآیین به تماس شده وثبت نام نمایند.قابل یادآوری است که این کورس بدون هزینه ورایگان می باشد. 

بازار

امروز بخاطرکاری بازاررفته بودم و داشتم ازپیاده رو می رفتم. ازبین چندنفرظاهرا کارگر ردمی شدم که یکی ازآنها به دیگری میگوید دیدی که  موقع سوارکردن اشاره کرد؟ وبا دستش به سوی موترموسسه ای که درگوشه سرک ایستاده بود و خانمی داشت سوارموترمیشد اشاره میکرد. و گفت حالا می روند و نوش جانشان  وبدبنالشان یک چند گپ زشت هم زدند که گفتن آنها دراین جا خوب نیست. با خودفکرکردم به راستی چرا این مردم این گونه فکرمیکنند. وسرچشمه این گونه کج حرفی ها ازکجا ست؟ اوازکجا میداند که آن خانم آنطورکه او می گوید هست ؟ واو چه میداند که آن خانم با چه مشکلاتی دست وپنجه نرم میکند و ازمجبوری دریک دفتریا سازمان کارمیکند؟ اوچه میداند که چندنفرگرسنه درخانه چشم به راه معاش ناچیزی که این خانم سر ماه به دست می آوردوباآن روزگاررا به زورطی میکند می باشد.  . وگرنه کدام خواهریا مادری نمی خواهد درکنارفرزندش یا فرزندانش به خوبی وخوشی درخانه باشد تا که دراین دنیای پرهیاهو مجبورباشد پا به پای مردان کارکند. دلم میخواست ازیقه آن مردمی گرفتم و مشت محکمی به دهان او میزدم و بعد بااو به صحبت می نشستم و اورا قناعت میدادم البته اگرقناعت میکرد.یک نفرنیست که به این آقا بگوید که اولا شما چکاره مملکت هستین ودومآ بیاو ثابت کنید این ادعایتان را . و درثانی شما که خودرا این گونه پا ک می گیرید، دراین ماه مبارک رمضان اگرشما روزه دارید پس چرا این گونه بالای ناموس مردم تهمت ها ی بیجا میزنید ومگر تهمت زدن،روزه راباطل نمیکند ؟مگرندیدیدکه  این گونه فکرکردنهامملکت را  به بادتباهی کشاند و آنان که دم ازغیرت می زنند وآنان که همیشه نگران برهنه بودن سرزنان هستند آیا برای یک لحظه هم به فکرآن کودکی که پایش برهنه است ،ویا شکمش گرسنه است ،بوده اند؟ وآیا به فکربه محاکمه کشاندن آن هشت نفری که شبانه بریک خانم شوهرداردرتخارتجاوزکردند هستند؟ دیگربیش ازاین نمی توانم بنویسم ببخشید.....

۱۳۹۲ تیر ۳۱, دوشنبه

الیاس پسرکوچکم

شب گذشته پسر کوچکم الیاس به تب شدیدی درساعت 12 شب دچارشد. شدت تب به حدی بود که حالت تشنج گرفت و برای چندلحضه ای ازهوش رفت. می خواستم پسرم رابه شفاخانه ببرم . باحالت پسرم به یاد گپهای پدریک طفلی که گنگ و بی زبان بود افتادم . وقتی ازاو علت گنگ بودن پسریازده ساله اش را پرسیده بودم  ،این گونه پاسخ داد. وقتی که پسرم 3 یا 4ساله بود به تب شدیدی دجارشد. پسرم را به شفاخانه عمومی بامیان بردم . درآن جا نرسها برای پسرم یک پیچ کاری تزریق کردند که با زدن این پیچ کاری بخاطریکه پسرم تب شدیدی داشت. منجر به فلج شدن سیستم شنوایی وسیستم زبانی او شد که درنتیجه پسرم برای همیشه ازنعمت شنوایی وحرف زدن،محروم شدوهیچ کسی هم پیدا نشد که دراین زمینه پاسخگوباشد. .ومن هم درنتیجه ازبردن پسرم به شفاخانه ولایتی بامیان منصرف شدم وتاصبح فقط به دستمال خیس (تر)اکتفاکردم. ازسویی دیگرقناعت دادن خانمم برای نبردن به شفاخانه برایم سخت دشواربود.

۱۳۹۲ تیر ۲۶, چهارشنبه

کمردرد

امروزصبح همینطور که به طرف دفترمی آمدم،دربین راه یکی صدایم کردتامی خواستم سرم رابرگردانم که ببینم کی هست؟ چنان کمرم دردگرفت که نزدیگ بود به زمین بخورم وجیغ بلندی بکشم. البته این به صورت دفعتا اتفاق نیفتاد . ازخانه که حرکت کردم کم کم احساس می کردم که کمرم امروزیک جوردیگری است .کم کم مراعذاب میدهد . نمی دانم این کمردردی سرحدمرابه کجاخواهدکشاند... کابل،سیتی اسکن و خدابداند..... .تشویش زیادی درمن ایجادکرده است. خداعاقبتم رابخیرکند. 

۱۳۹۲ تیر ۲۵, سه‌شنبه

اندراحوال سپری کردن ماه مبارک رمضان

این روزهای بلندودرازماه مبارک رمضان را فقط وفقط با تماشای فیلمهایی که ازمدت هاقبل توی هاردکامپیوترم بخاطرهم چنین مواقعی ،داشتم، میشه سپری کرد و به ظاهربدروزگی خودرانشان نداد.

۱۳۹۲ تیر ۲۴, دوشنبه

تظاهرات دربامیان

روزشنبه گذشته درگردهم آیی که به مناسبت محکوم کردن یک پیش نویس که ازطرف وزیرتحصیلات عالی افغانستان به خاطرشرکت داوطلبان کانکورسراسری بنابه نفوس هرولایت،ترتیب شده بود اشتراک کرده بودم . دراین مظاهره یا گردهم آیی اعم اززنان ومردان و دانشجویان دانشگاه بامیان،فعالین مدنی بامیان اشتراک کرده بودند.عبیدالله عبید وزیرتحصیلات عالی دولت اسلامی افغانستان طی یک پیش نویس خواستاراشتراک داوطلبان کانکوربنابه نفوس هرولایت شده بودند که البته این فعلا فقط یک طرح است که باید به ولسی جرگه جهت تایید برود و بعدازتایید رییس جمهوری به توشیح گذاشته میشود که به طورقانون درمی آید.
که بنابه نفوس دولت مرکزی که اصلا معلوم نیست مبنای حقیقی دارد یانه نفوس ولایت بامیان را350.000 نفرتخمین زده اند که دراین صورت ازولایت بامیان سالانه فقط باید به تعداد600 نفردرامتحان کانکورسراسری اشتراک کنند.که ازاین 600 نفرشاید به تعداد 50 یا شصت نفر آن هم اگر موفق شوند که به دانشگاه ها راه یابند . پیش ازاین سالانه فقط ازولایت بامیان تقریبا به اندازه 3500 نفر درکانکوراشکرات می کردند .این طرح بسیار یک طرح خطرناکی است که منجربه کنارزدن جوانان بااستعداد این مرزوبوم می شوند ودرعوض کسانی ازسایرولایت ها جذب دانشگاه ها میشوند که اصلا انگیزه یا درایت کافی را دراین عرصه ندارند . این طرح اگربه تصویب برسد ضدقانون اساسی افغانستان است  ضد قوانین حقوق بشری است . وخلاصه ریشه نفاق رادرافغانستان بیخ و بن داده و برتعصبات قومی می افزاید. بیاید ماوشما هم به نوبه یک افغان،این طرح نفاق انگیزرامحکوم کرده و حمایت خودراازاجتماع کننده گان این تظاهرات،اعلام کنیم.... 

۱۳۹۲ تیر ۱۵, شنبه

دوازدهمین نشست ققنوس

موسسه علمی فرهنگی ققنوس دوازدهمین نشست (گفتگو)راباسخنرانی خانم لطیفه محسنی ماسترپلان گذاری توریزم روی موضوع (توریزم پایدار)برگزارمیکند. زمان یک شنبه 16 سرطان 7 جولای ساعت 5 بعدازظهرروبروی شهرداری،هوتل کاروانسرا،
 ورود برای عموم آزاد است.

۱۳۹۲ تیر ۱۲, چهارشنبه

بندامیرودوروزرخصتی

فرداپنج شنبه اگرخدابخواهد میخواهم بندامیربروم. کمی آمادگی ازقبیل کوله پشتی ولباس وکرم ضدآفتاب آماده کرده ام. می خواهم دراین سفردخترم و پسرکلانم هاشم را هم همراه ببرم. روزیک شنبه برای شما گفتنی های زیادی خواهم نوشت.
جای تان خالی روزهای خوبی را پشت سرگذراندم.

 روزپنج شنبه بندامیر ودورهم جمع بودن و برای غذای چاشت هم خوردن دوپیازه،تربوز،ترکاری ،میوه ونوشابه لذتی دیگرداشت.توپ بازی وهیجانش هم دردرون آب بندامیر هم به خوشی این لحظات افزود.روزجمعه رنگ مالی پنجره های خانه و حسابی خسته شدن. و بالاخره خلاص کردن. روزشنبه هم نصب شیشه برای دوکلکین و دروازه دهلیز برخستگی هایم افزود.ولی حالا خانه ام رنگ ورخ زیبایی به خودگرفته است.امروز یک شنبه درحالی به دفترآمده ام که کمرم شدید دردمیکند و دستانم به شدت ازشدت کار،درشت شده است.