۱۳۹۲ مهر ۷, یکشنبه

اولین روزدانشگاه

دیروزبرای اولین بارواردصحن داشنگاه بامیان شدم. درآن جا واقعا با دیدن ساختمان های باشکوه به همراه تما م وسایل تزیینی آن مرا به  آینده این مرزوبوم امیدوارترکرد. تمام اسنادهایی را که فکرمیکردم لازم باشد را به همراه دودانه کاپی آن به همراه داشتم. بعد ازوارد شدن به داخل یک ساختمان مجلل آهسته ازجوان شیک پوشی که آهسته آهسته با من قدم می زد،پرسیدم ببخشید دیپارتمنت تعلیم و تربیه درهمین جا است؟گفت نه درآن ساختمان . بالاخره به ساختمان موردنظررسیدم. با کمی جستجو وارد اتاق شلوغی شدم که فهمیدم دفترهست، استادی را درپشت میزدیدم بعد ازسلام و احوالپرسی گفت بفرمایید کاری داشتید؟ نمیدانم چرا و به مدت چند ثانیه هیچ چیزی یا صدایی ازگلویم خارج نمی شد.باخود می گفتم الان است که استاد بگوید تو چرا این جا آمده ای ؟ کی به شما اجازه داد که این جا بیایی؟ وازاین قبیل حرفها تا این که خود استاد گفت برای ثبت نام دانشگاه شبانه آمدی ؟ نفس عمیقی کشیدم وگفتم بله . مرا به بیرون ازدانشگاه راهنمایی کردبرای خریدن یک دوسیه پلاستیکی. وقتی که می خواستم دوسیه را بخرم همین که دستم را داخل جیبم انداختم،چشم تان روزبد نبیند، دیدم هیچ پولی به همراه ندارم .نمی دانم چهره ام چقدرسرخ شده بود که نفس هایم به سختی درمی آمد بعدازظهرشنبه بود و ماهم که کالای جدید خود را پوشیده بودیم و تمام پول مول مان فراموش شده بود. خلاصه به دکاندارقول دادم که پانزده افغانی بعدا برای شما می آورم . بعد ازثبت نام برای ماگفته شدتا ساعت 4 بیرون باشید و بعدا شماراصداخواهیم کرد. ساعت 4 شد استادی آمد و مرا به همراه دو سه نفردیگری که می توان ازچهره شان فهمیدکه آنها هم مثل من تازه واردهستند، به داخل ساختمانی راهنمایی کرد.مارا داخل صنف بزرگی که تقریبا 8 در4 متربود بردند.اتاق کلان نسبتآ تمیزی به همراه چوکی هایی قشنگ یک نفری که بعضی ازآنها حتی کنده وپاره شده بود  ولی به طرززیبایی تزیین شده بود با تخته بزرگ سفیدی خودنمایی میکرد. ریس دیپارتمنت انگلیسی آمد و برای ما کمی صحبت کرد. بعدازچند دقیقه ای نوبت به معرفی شاگردان شد. ازمعرفی شاگردان کمی خیالم راحت شد که فکرمیکردم داخل صنف کسانی هستند که شاید ازمن هم سوادشان پایین ترباشدو ازاین بابت کمی خوشحال شدم اعتماد به نفسم هم تاحدی بالا آمد. چهارنفر خودرا برای نماینده گی ازصنف کاندید کرده بودند.بالاخره بعدازدو سه دوره رای دادنها که همگی با بالا کردن دستهایشان تایید و یا رد میکردند، ریس و معاون ایشان معرفی شدند. سپس تقسیم اوقات (برنامه کلاسی )برایمان داده شد. و گفتند ازفردا همگی آن تایم سرکلاس هایشان حاظر می شوند و درسها هم شروع می شود. تقریبا 35 نفرداخل کلاس بودیم که حتی یک نفرازخانمها هم نبود . ولی فکرمیکنم چند تایی ازخانمها را می شناسم که آنها هم درهمین دیپارتمنت قبول شده اند شاید آنها هم بزودی بیایند. امروز می خواستم ده دوازده تایی کتابچه صد برگ برای خودم بخرم که ازهمین شروع سمستراول بتوانم خوبترنوتهایم را یادداشت بگیرم، بازاررفتم کلی کارهای دیگر را انجا م دادم ولی این را فراموش کردم و دست خالی پس آمدم واین کارما موکول به فردا شد. 

۱۳۹۲ مهر ۳, چهارشنبه

مهرآیین با بامیان و بامیان با مهرآیین

مهرآیین با بامیان و بامیان با مهرآیین معنی می شود . دوستی این مطلب را بخاطرترک بامیان و رفتنش به کابل درفیس بوک نوشته بود.یانگه (خانم برادر)عزیزم خانم بتول محمدی یک بیت شعر که ازخود مهدی بود را درفیس بو ک نوشته بود که دوستان خیلی زیادی استقبال کردند که تشکر میکنم. امروز هربار که به سراغ این مطلب می رفتم و ارادت مندی دوستان را می دیدم . ناگاه بغضی درگلویم احساس می کردم. و نزدیک که اشکانم سرازیرشوند. کاش می توانستم هیمن الان بوسه ای ازپیشانی مهدی برادرم بگیرم. و بگویم باگلویی پرازبغض می گویم دوستت دارم مهدی !!!

۱۳۹۲ مهر ۲, سه‌شنبه

فروش یک دختر

همیشه وقتی می بینم عکسی منتشر می شود و بعد توضیحات دروغ و بیخود پایین آن نوشته می شود عصبانی می شوم. دیروز درباره همین عکس با کسی گپ می زدم و همان نوشته دورغینی که دست به دست می شد را تفسیر می کردیم.
لطفا قبل از نشر هر عکس و خبر اول مطمئن شوید که توضیح آن واقعی و درست است،بعدا نشر بفرمایید!
...
یک سبک مغز، این عکس را بر روی فیسبوک گذاشته و نوشته فروش یک دختر 9 ساله در ننگرهار افغانستان و ادعا کرده مردانی که در اطراف جمع شده اند، دارند قیمت پیشنهاد می دهند.
در یکی دو روز گذشته، این عکس با همین شرح غیرواقعی، صدها بار به اشتراک گذاشته شده. کسی هم به خودش زحمت نداده اصل خبر را جستجو کند.
این دختر تمام بستگانش را در حمله ناتو از دست داده و اطرافیان به این طریق با او همدردی می کنند. 
عکس مربوط به بهار دو سال پیش (18 مارچ 2011) در شهر تالقان در ولایت تخار است، نه شینواری ننگرهار.
این هم خبر مرتبط: http://www.bbc.co.uk/news/world-south-asia-13444241

اگر خواستید این عکس را برای جلوگیری از گسترش آن مزخرفات، share کنید. 

عکس: Reuters©


یک سبک مغز، این عکس را بر روی فیسبوک گذاشته و نوشته فروش یک دختر 9 ساله در ننگرهار افغانستان و ادعا کرده مردانی که در اطراف جمع شده اند، دارند قیمت پیشنهاد می دهند.
در یکی دو روز گذشته، این عکس با همین شرح غیرواقعی، صدها بار به اشتراک گذاشته شده. کسی هم به خودش زحمت نداده اصل خبر را جستجو کند.
این دختر تمام بستگانش را در حمله ناتو از دست داده و اطرافیان به این طریق با او همدردی می کنند.
عکس مربوط به بهار دو سال پیش (18 مارچ 2011) در شهر تالقان در ولایت تخار است، نه شینواری ننگرهار.
برگرفته ازفیس بوک صفحه بتول محمدی

۱۳۹۲ شهریور ۳۱, یکشنبه

نام میشل پلاتینی را اززمانهایی که پسرک کوچکی درایران بودم،به یاد دارم . میشل پلاتینی ریس اتحادیه فوتبال اروپا،یوفا است که دیروزبه کابل آمده است. کاشکی مقامات ورزش افغانستان ازاین فرصت طلایی بتوانند به نفع ورزش نوپای افغانستان استفاده اعظم را ببرند. که کمترباورمان می شود.رسانه ها خبرمیدهند که ایشان وعده های زیادی درراستای کمک رسانی به ورزش افغانستان دارند بخصوص فوتبال.
میشل پلاتینی، رئیس اتحادیه فوتبال اروپا، یوفا، در سفری به افغانستان اعلام کرده‌است که این اتحادیه و فوتبال اروپا برای رشد فوتبال افغانستان، فدراسیون فوتبال افغانستان را حمایت می‌کند.
او بعد از ورود به کابل به ورزشگاه فدراسیون فوتبال افغانستان رفت و با شوت توپ فوتبال در میان ده‌ها فوتبالیست دختر و پسر افغان، حمایت خود را از فوتبال افغانستان اعلام کرد.
رئیس یوفا درباره دیدار خود از افغانستان گفت که فدراسیون فوتبال افغانستان چندین بار از من دعوت کرده بود که از افغانستان دیدار کنم و من نیز با توجه به قهرمانی تیم ملی فوتبال افغانستان در جنوب آسیا، دیدم که حالا بهترین زمان برای دیدار از افغانستان است.
آقای پلاتینی افزود که به نمایندگی از اتحادیه فوتبال اروپا و فوتبال کشورهای اروپایی دستاوردهای اخیر فوتبال افغانستان را تبریک می‌گویم.
او با اشاره به اینکه رشد فوتبال زمان‌بر بوده و حوصله مندی زیادی می‌طلبد، تاییدکرد که فوتبال پایه در افغانستان درسالهای گذشته دستاوردهای زیاد داشته است.
رئیس یوفا با تاکید به حمایت فدراسیون فوتبال اروپا و کشورهای عضو این اتحادیه از فوتبال افغانستان تاکید کرده که ظرفیت سازی و ارتقا ظرفیت مربیان فوتبال افغانستان یکی از اولویت‌های ما در افغانستان است.
او افزود که سند همکاری در زمینه فوتبال میان اتحادیه فوتبال اروپا و آسیا امضا شده که هدف حمایت از فوتبال این کشورهای آسیایی است.
او گفت:"وظیفه من به عنوان رئیس فدراسیون فوتبال اروپا این است که به رشد فوتبال فکر کنیم و حمایت از فوتبال افغانستان در همین راستا است."
آقای پلاتینی درباره آینده فوتبال افغانستان گفت: "اینجا هستیم تا فوتبال افغانستان را حمایت کنیم و قدم بعدی به برنامه‌های ریاست فدراسیون فوتبال افغانستان و توانایی بازیکنان بستگی دارد."
او گفت: " تاکنون بازی تیم ملی افغانستان را ندیده‌ام، اما از فدراسیون فوتبال افغانستان پرسیدم که نیازمندی شما چیست؟ آنان نبود مربیان فوتبال را یکی از چالشها ذکر کرد که ما همکاری خود را در این زمینه اعلام کردیم."
پلاتینی افزود که روند کار بستگی به توافق دو طرف دارد که مربیان اروپایی به افغانستان بیایند و یا اینکه مربیان افغان در اروپا آموزش‌های لازم دریافت کنند.
کرام الدین کرام، رئیس فدراسیون فوتبال افغانستان نیز در این نشست خبری گفت که فوتبال افغانستان در سالهای اخیر رشد بی‌سابقه داشته و ایجاد لیگ برتر فوتبال افغانستان، برنامه‌ریزی ده ساله برای این لیگ که با معیارهای جهانی فوتبال برابری داشته باشد یکی از این دستاوردها است.
او افزود که مستقل شدن فدراسیون فوتبال و عدم وابستگی آن به دولت از دستاوردهای بزرگ دیگر فدراسیون فوتبال افغانستان است.
آقای کرام ساخت ورزشگاه، میدان سبز در کابل و برنامه ریزی برای ساخت چندین وزرشگاه در سایر ولایت‌ها را از دیگر موفقیت‌های فوتبال افغانستان ذکر کرد.
رئیس فدراسیون فوتبال افغانستان گفت که دستاوردها در زمینه فوتبال نشان دهنده این است که در این زمینه در سالهای گذشته کارهای زیادی شده است.
مقامات فدراسیون فوتبال افغانستان می‌گویند که برگزاری برنامه‌های فوتبال پایه در ولایات مختلف توسط فدراسیون فوتبال افغانستان، یوفا را علاقه‌مند به همکاری در این بخش کرده است.
در این راستا یوفا در نظر دارد برای ۵ الی ۱۰ سال، مربیان فوتبال جوانان را در بخش‌های مختلف آموزش داده و جشنواره و برنامه‌های آموزشی برای مربیان، استادان و نوجوانان در ولایات مختلف افغانستان راه اندازی کند. مطلب برگرفته شده ازسایت فارسی بی بی سی

۱۳۹۲ شهریور ۳۰, شنبه

داستان تراژدی

یكي از دوستانم به نام پل يك دستگاه اتومبيل سواري به عنوان عيدي از برادرش دريافت كرده بود. شب عيد هنگامي كه پل از اداره اش بيرون آمد متوجه پسر بچه شيطاني شد كه دور و بر ماشين نو و براقش قدم مي زد و آن را تحسين مي كرد. پل نزديك ماشين كه رسيد پسر پرسيد: ” اين ماشين مال شماست ، آقا؟
پل سرش را به علامت تائيد تكان داد و گفت: برادرم به عنوان عيدي به من داده است”. پسر متعجب شد و گفت: “منظورتان اين است كه برادرتان اين ماشين را همين جوري، بدون اين كه ديناري بابت آن پرداخت كنيد، به شما داده است؟ آخ جون، اي كاش…”البته پل كاملاً واقف بود كه پسر چه آرزويي مي خواهد بكند. او مي خواست آرزو كند. كه اي كاش او هم يك همچو برادري داشت. اما آنچه كه پسر گفت سرتا پاي وجود پل را به لرزه درآورد:اي كاش من هم يك همچین برادري بودم.”پل مات و مبهوت به پسر نگاه كرد و سپس با يك انگيزه آني گفت: “دوست داري با هم تو ماشين يه گشتي بزنيم؟اوه بله، دوست دارم.”تازه راه افتاده بودند كه پسر به طرف پل بر گشت و با چشماني كه از خوشحالي برق مي زد، گفت: “آقا، مي شه خواهش كنم كه بري به طرف خونه ما؟
پل لبخند زد. او خوب فهميد كه پسر چه مي خواهد بگويد. او مي خواست به همسايگانش نشان دهد كه توي چه ماشين بزرگ و شيكي به خانه برگشته است. اما پل باز در اشتباه بود.. پسر گفت: ” بي زحمت اونجايي كه دو تا پله داره، نگهداريد.”پسر از پله ها بالا دويد. چيزي نگذشت كه پل صداي برگشتن او را شنيد، اما او ديگر تند و تيـز بر نمي گشت. او برادر كوچك فلج و زمين گير خود را بر پشت حمل كرده بود. سپس او را روي پله پائيني نشاند و به طرف ماشين اشاره كرد :
اوناهاش، جيمي، مي بيني؟ درست همون طوريه كه طبقه بالا برات تعريف كردم. برادرش عيدي بهش داده و او ديناري بابت آن پرداخت نكرده. يه روزي من هم يه همچو ماشيني به تو هديه خواهم داد … اونوقت مي توني براي خودت بگردي و چيزهاي قشنگ ويترين مغازه هاي شب عيد رو، همان طوري كه هميشه برات شرح مي دم، ببيني.”پل در حالي كه اشكهاي گوشه چشمش را پاك مي كرد از ماشين پياده شد و پسربچه را در صندلي جلوئي ماشين نشاند. برادر بزرگتر، با چشماني براق و درخشان، كنار او نشست و سه تائي رهسپار گردشي فراموش ناشدني شدند

۱۳۹۲ شهریور ۲۷, چهارشنبه

ایران قهرمان کشتی آزاد جهان شد





اکبری با راهیابی به فینال باعث قهرمانی ایران در مسابقات کشتی آزاد شد
با راهیابی عزت الله اکبری به فینال وزن ۷۴ کیلوگرم مسابقات کشتی قهرمانی جهان در مجارستان، تیم ملی کشتی آزاد بالاتر از روسیه و پس از ۴۸ سال بیرون از ایران، قهرمان رقابت‌های کشتی آزاد شد.
اکبری در نیمه نهایی قربان‌اف کشتی گیر ازبک را در مسابقه‌ای نزدیک با نتیجه ۴ بر ۳ شکست داد و به فینال این وزن راه پیدا کرد. به این ترتیب بدون در نظر گرفتن نتیجه مسابقه فینال، ایران امتیازات بیشتری نسبت به روسیه کسب خواهد کرد.
عزت الله اکبری با پیروزی مقابل کشتی گیرانی از مولداوی، گرجستان و کوبا به یک چهارم نهایی این وزن رسیده بود.
نماینده ایران در وزن ۷۴ کیلو گرم در یک هشتم نهایی ۵ بر ۲ یونیرکی مورا بلانکو کشتی گیر کوبایی را مغلوب کرد. پیش از این اکبری در اولین کشتی خود، الکساندر بورکا از مولداوی را با نتیجه ۱۰ بر ۲ شکست داده بود.
او در مرحله بعدی این وزن یاکوب ماکاراشویلی کشتی‌گیر گرجستانی را با نتیجه ۷ بر صفر مغلوب کرده بود.
شانس روسیه برای قهرمانی پس از حذف سابا هوژبتی کشتی گیر وزن ۷۴ کیلوگرم این تیم، کم رنگ شد. این کشتی گیر روس در دور دوم مغلوب یادا نارسینگ از هند شد و با توجه به باخت نماینده هند در وزن ۷۴ کیلو مقابل جوردن باروس، هوژبتی شانس کسب مدال برنز را از دست داد.
در این دوره از مسابقات کشتی قهرمانی جهان در مجارستان، رضا یزدانی در ۹۶ و حسن رحیمی در ۵۵ کیلوگرم موفق به کسب مدال طلا شدند و مسعود اسماعیل پور در ۶۰ و احسان لشگری در ۸۴ کیلوگرم برنز گرفتند.
پیش از این ایران مسابقات جهانی ۱۹۶۱ یوکوهاما، ۱۹۶۵ منچستر، ۱۹۹۸ و ۲۰۰۲ تهران چهار بار قهرمان کشتی آزاد جهان شده بود.
آخرین قهرمانی ایران به مسابقات جهانی تهران در سال ۲۰۰۲ باز می‌گردد، تیم ملی کشتی آزاد ایران ۴۸ سال بود که خارج از خانه نتوانسته بود به قهرمانی دست پیدا کند. 
برگرفته ازسایت فارسی بی بی سی
پیام داکتر سیما سمر در رابطه به انتشار لیست 4782 قربانی سال های 1357 و 1358 خورشیدی

به وطن داغدار و و طنداران داغديده ام،
حكومت شاهی كشور هالند لست 4782 نفر هموطنان ما كه طی سالهای 1357 و 1358 توسط رژيم سفـــاك آن دوره، مظلومانه به شهادت رسيده بودند را بعد از تحقيقات از شخصی كه خود را امان الله( ع) مدير تحقيق اداره استخباراتی آن زمان (اگـــسا) معرفی كرده بود، بدست آورده و آن را در اختيار عامه و همچنان كميسيون مستقل حقوق بشر افغانستان قرار داد.
انتشار اين لست يكــــبار ديگر زخم های كهنه سرزمين و سرزمينيانم را تازه كرد. حتی با يك نگاه اجمالی به اين لست ميتوان به اين نتيجه رسيد كه هيچ كس از هيچ قوم و قشری از دست دژخيمان سفاك آن دوران در امان نبوده و برای كشتن ، بستن و نابود كردن بر هيچ كس رحم نميشد.
لست موجود تنها گوشهء كوچكی از جنايات رژيمی را نشان ميدهد كه ادعای خاتمه دادن ظلم و استبداد چند صد ساله را دشتند. انتشار نام های گرامی قربانيان مذكور شايد بتواند تسلی كوچكی باشد به منتظران برگشت عزيزان شان، خواهران، مادران، پدران و اطفال يتيمی كه هر صدای پائی را گمان بر بازگشت جگرگوشهء شان ميكردند.
و يا انتشار اين لست پايان انتظاری باشد برای آنانيكه برای ديدار عزيران گم گشتهء شان به انتظار قيامت نشسته اند،
و يا انتشار اين لست بخاطريست كه شهدای مظلوم تر از مظلوم ما بعد از سه و نيم دهه برای اجرای عدالت، امروز ثبت نام كرده اند،
درحاليكه مهار احساساتم دراين لحظه كار يست بس مشكل، بنابر ايجابات وظيفه ام نميتوانم احساساتم را بر زبان آورم. اما در دلم برای همهء آنانيكه چنين جناياتی را بر عليه ملت بزرگم مرتكب شده، نفرين ميفرستم

مطلب برگرفته ازفیس بوک

قبولی درکانکور

یکی ازدوستانم شب گذشته زنگ زد و گفت مثل این که نتایج کانکورشبانه دربامیان اعلان شده، آیدی ات را بفرست تا چک کنم. آیدی ام را توسط پیامک فرستادم . چند دقیقه ای گذشت که خواهرم ازکابل برایم زنگ زدوگفت خوش خبری ام را بده تو درامتحان کانکورشبانه دررشته دلخواهت قبول شدی. واقعآ خوشحال شدم تا بحال هم چنین حالتی را تجربه نکرده بودم. نمیدانم چه وقت ازاو خداحافظی کردم. وقتی که صورتم رابرگرداندم پسرم و دخترم ایستاده بودند و خودرا دربغلم انداختند و برایم تبریک گفتند همسرم هم تبریگ گفت.راستش ازچندی پیش منتظرچنین خبری بودم .امروزبا چک کردن درسایت به راستی این خبرمهرصحه گذاشتم. درایران فقط توانستم تا کلاس هفتم درس بخوانم آن هم تقریبآ بیست سال پیش بود. و ادامه درسهایم رادرسالهای 84 درمزاربه پایان بردم. هنوزهم این گیرودارزندگی نتوانسته است علاقه ام راازتعلیم و تربیه ،کم کند.انگیزه وشوقی که دارم و حمایت های بی دریغ خانمم و بچه هایم مرابه آینده ام بیشترامیدوارمیکند وگرنه ماراچه مانده است به درس آن هم دراین سن وسال . حالا باید به فکردرس خواندن بچه ها و به فکر2014 باشم که چگونه نان و آب برای فامیل تهیه کنم.راستش دلم برای مکتب رفتن تنگ شده ،آن لحظه ای را که استادواردکلاس می شود وهمه به احترامش ازجای بلندمی شوند،رادوست دارم.و وقتی که استاد مشغول درس دادن است،سراپا گوش بودنم را دوست دارم.آن لحظه ای را دوست دارم که هم کلاسی ام برایم بگوید تو چه خوب نوت گرفتی و چه خوش خط مینویسی نوت فلان درس راداری برایم بدهی؟و برایش بدهم.و وقتی که شبانگاه ازدانشگاه واردخانه میشوم پسرم و دخترم برایم بگوید پدر! امروزدرسهایت چطوربود؟ ومن هم با آب وتاب همیشگی برایشان تعریف کنم وبه آنها بفهمانم این بهترین لحظات زندگی است،پس تامی توانید لذت ببرید.ویا بپرسید تامن لذت ببرم. آن لحظه ای را دوست دارم که کارخانگی ام را بعد ازصرف نان شب انجام میدهم.ودرهمان وقت الیاس پسرک سه ساله ام بیاید با آن زبان کودکانه اش بگوید پدربرایم یک قلم وکاغذبده من هم کارخانگی ام (مشق شب)می نویسم بعدآ درپهلویم باشکمش روی زمین درازبکشدو هی ورق ها راخط خطی کند وتند تند بپرسد پدراین چه است ؟ پدرآن چه است؟خلاصه کلافه ام کند. خودرابه خواب دروغین بزنم تا بچه را خواب ببردولی هنگامی بیدارشوم که دوساعت گذشته ولی هنوزالیاس کوچکم دارد با ورقها ور می رود ومن هم تمام مشق هایم مانده است.یادم می آید زمانی که دانش آموزکلاس دوم دبستان درمدرسه شهید میرزای شیرازی درگلشهربودم یک روز بند کفش کتانی ام بازشد. آن لحظه تمام زمین وزمان برسرم ریخت و فکرمیکردم که دیگرقادربه خانه رفتن نخواهم بود. بعدازکلی فکرکردنها درگوشه ای ازحیاط مدرسه ناگهان دیدم که بند کفشم را توانستم درست مثل مادرم که همیشه بندهای کفشم را می بست،ببندم. ازخوشحالی فکرمی کردم که وارد دنیای دیگری شده ام. آن روزدوان دوان به خانه آمدم هردودست راباحالت مشت بالاکردم و به مادرم گفتم حالامن مرد شده ام ، من می توانم بند کفشهایم راخودم ببندم. دیگر برای پوشیدن کفش های کتانی ام لازم نیست مادرمادر صدا کنم تامادرم ازآشپزخانه چاقویی دردست بیاید و بندکفشم را ببندد.یادم می آید کلاس سوم دبستان بودم که به ماگفته شد اولیای خودرا بگویید مدرسه بیایند،کارداریم . مادرم به خاطر این جلسه آمده بود. بعد ازگذشت تقریبا یک هفته نامم را به همراه نام چندتن ازهم کلاسیهایم را خواندند و برایم کادوی تزیین شده ای دادند.وقتی که خانه بردم یک جاکت زمستانی قشنگ و زیبایی بود. پوشیدمش و خیلی زیاد دوستش داشتم . تقریبا دوماه ازاین واقعه گذشت که یک روزخواهرم که ازمن سه سال بزرگتربود برایم گفت بدبخت اون جاکتی را که تو جایزه گرفتی را مادرم برای تو خریده بود. ازآن لحظه به بعدآن دلخوشی ای که اول ازان جاکت داشتم،کاسته شد.کاش حالاهم بتوانم درسهایم راخوب بخوانم و به مادرم که درمزاراست،زنگ بزنم وازاوجایزه بگیرم ،به خانه ببرم و به فرزندانم نشان بدهم که یعنی من خوب درس خواندم جایزه گرفتم و برای لحظه ای آنهامرابه چشم یک رقیب ببینند. ناگفته نماند تنها دخترم(فرشته) سه چهارسالی است که اول نمره صنف است. حامددوم نمره قاسم اول نمره و هاشم هشتم نمره است.

۱۳۹۲ شهریور ۲۶, سه‌شنبه

اطلاعیه ققنوس

هوا سرد وستم باف است امشب، پری برقله قاف است امشب،تن آشفته افشارشعرم، اسیرتیغ سیاف است امشب،
ققنوس این بارمیزبان شاعرآیینه هاست (هادی میران)
 زمان پنج شنبه 28 سنبله 19 سپتمبر ساعت 04:45 بعد ازظهر
مکان: بامیان روبروی مجسمه بزرگ بودا(صلصال) هوتل کاروانسرا. ورود برای عموم آزاد ا ست.

۱۳۹۲ شهریور ۲۴, یکشنبه

اندراحوال افغانی های مقیم ایران

مخالفت پلیس ایران با اخراج افغان‌ها

سرتیپ اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی ایران با اخراج افغان ها از این کشور مخالفت کرده و گفته است: "نمی توانیم که همه افغانی ها را از کشور اخراج کنیم و این فکرهای یک شبه که به ذهن برخی افراد برای حل مشکل اقتصاد می رسد مخالفیم."آخرین طرح دولت ایران برای خروج افغان ها مربوط به ده روز پیش است که بر اساس آن دولت اعلام کرده بود که افغانهایی که به صورت غیرقانونی در ایران زندگی می کنند تا پانزدهم شهریور فرصت دارند که از ایران خارج شوند.
بر اساس این طرح کسانی که به صورت غیرقانونی به حضور خود در ایران ادامه دهند، به ازای هر روزی که بعد از این تاریخ در ایران بمانند در صورت دستگیری باید سی هزار تومان جریمه همه بپردازند.آقای زیبا کلام در نامه اش به رئیس جمهور ایران از وی خواسته که"جمعی را مقرر بفرمایید تا برای نخستین بار بعد از سه دهه که سرنوشت پناه جویان افغانی در ایران از هیچ ثبات و امنیتی برخوردار نبوده و با یک مصاحبه، نطق یا تصمیم فلان مسئول وزارت کشور، یا کار و امور اجتماعی یا رئیس پلیس ، زندگی شان دچار طوفان و گرد باد می شده، از یک ثبات و امنیت و حد اقل موازین انسانی برخوردار شود."
به نوشته این استاد دانشگاه "زندگی افغان ها در ایران بجز درد و زجر خیلی چیز دیگری ندارد. جناب رئیس جمهور، کمک کنید کاری کنیم که بتوانیم بعنوان یک ایرانی در چشمان یک پناه جوی ستم دیده افغانی که تنها گناهش این بوده که در افغانستان بدنیا آ مده نگاه کنیم و سرمان را از خجلت به پایین نیفکنیم."
برگرفته ازسایت فارسی بی بی سی

آهنگ نغمه دوستان

درموبایل مان یک پیام آمد، این که اگرشما آهنگ نغمه دوستان می خواهیدو همان لحظه هم آهنگ جدید افغانستان را پخش کرد و گفت اگرمیخواهید که این آهنگ درنغمه دوستانتان ثبت شود. فلان دگمه را بزن، من هم زدم و بعد ازاین که نمی دانم تقریبا 25 افغانی یا کمتربیشتر ازحسابمان کات کرد. ولی بعدا که ازگوشی همسرم به موبایلم زنگ زدم با تعجب دیدم که آهنگ وحید قاسمی که درباره احمد شاه مسعود خوانده است را درنغمه گوشی موبایلم ثبت کرده است.ازآن لحضه به بعد دونفرازدوستانم که برایم زنگ زدند ملامتم کردند که مگرقحطی آهنگ بود که رفتی ورفتی این آهنگ را درموبایلت ثبت کرده ای و من هم دوست دارم که عکس العمل کسانی را که برایم زنگ میزنند را بشنوم و بخاطرهمان نمی خواهم این آهنگ را ازبین ببرم . قابل ذکراست که من ازجمله کسانی هستم که تا حال ازهیچ آهنگی درنغمه موبایلم استفاده نکرده ام.وهمیشه ساده گی رادوست دارم ومن همیشه می گویم که زیبایی درسادگی است.

۱۳۹۲ شهریور ۲۳, شنبه

قتل یک پسربچه توسط طالبان

'طالبان نوجوان ۱۵ پانزده ساله را به اتهام همکاری با پلیس کشتند'محمدعلی احمدی معاون والی غزنی گفته است که گروه طالبان یک دانش آموز پانزده ساله را به اتهام داشتن ارتباط با پلیس ربوده و سپس به قتل رسانده است.آقای احمدی به بی بی سی گفت که طالبان علی سینا را روز ۱۴ سنبله/شهریور در منطقه "خاک غریبان" در حومه شهر غزنی ربوده بودند و امروز جسد او در یک محل متروک دورتر از این منطقه پیدا شد.آقای احمدی گفت که طالبان در نامه خود افزوده اند که علی سینای پانزده ساله با خود تلفن موبایل داشته و با آن با پلیس تماس می‌گرفته است..

۱۳۹۲ شهریور ۲۰, چهارشنبه

قهرمانی تیم ملی افغانستان

تیم فوتبال افغانستان دو بر صفر، هند را مغلوب کرد و جام قهرمانی هشتمین دوره از مسابقات جنوب آسیا را به خانه برد.این نخستین باری است که افغانستان برنده یک جام قهرمانی شده است.گل اول افغانستان را مصطفی آزاد زوی در دقیقه هشتم به ثمر رساند و نیمه اول بازی با همین نتیجه به پایان رسید.در نیمه دوم، سنجر احمدی در دقیقه ۶۱ بازی بار دیگر دروازه هند را باز کرد و پیروزی افغانستان در این بازی را تا حدودی قطعی کرد.سال ۲۰۱۱ نیز افغانستان به مرحله نهایی این بازیها راه یافته بود. در بازی فینال ۲۰۱۱ نیز هند حریف افغانستان بود و آن بازی را چهار بر صفر برد.در حال حاضر افغانستان در رده بندی فیفا ۱۳۹ جهانی و ۲۱ آسیا را دارد و هند در این رده بندی در مقام ۱۴۵ جهان و ۲۴ آسیا است. درهمین حال صدها تن ازجوانان بامیان شب گذشته درکوچه وخیابانهای شهربامیان با رقص وپایکوبی ،قهرمانی تیم ملی کشورشان راگرامی داشتند.آنها خوشحالی شان رازمانی شروع کردند که افغانستان توانست قهرمان این دوره ازمسابقات شود و رقص وپایکوبی آنها تا ساعاتی ازشب ادامه داشت. من درآن لحضه درمیان آنها بودم و توانستم شاهد بروزاحساسات شان باشم. تعدادی ازجوانان با به اهتزاز درآوردن بیرق افغانستان و سرود جدید تحت نام افغانستان افغانستان ،پیروزی ازآن ماست.به رقص و پایکوبی مشغول بودند. درآن جا عده ای ازبرادران قوم پشتون را هم دیدم که یک جا بادیگرجوانان به رقص و پایکوبی و اتن ملی پرداختند. این جشن واقعا صحنه های زیبایی را درست کرده بود. به خوبی می توانستی ببینی که این جشن واقعا یک جشن ملی است . این جشن متعلق به یک قوم و یا یک طایفه نبود متعلق به همه افغانها بود. وقتی ببینی که ازقوم پشتون و هزاره و تاجک و ازبک همه برادرواردرکنارهم و دریک حلقه مشغول رقص و پایکوبی و اتن ملی هستند، با خودفکرکردم چی می شد که اگراین جنگ لعنتی ازافغانستان برای همیشه رخت برمی بست و رفت. من درصورت یکایک این جوانان دیدم که چقدرمردم افغانستان تشنه شادی و صلح هستند. آنها ازکوچک ترین واقعه خوشی دوست دارند بزرگ ترین لحظات خوشی را داشته باشند. وقتی ببینی برادری ازقوم پشتون درحال طبل زدن آن هم با یک بشکه10 لیتره  پلاستیکی روغن و برادری ازقوم هزاره بلندگویی دردست درپهلویش و برادردیگری ازقوم تاجک درحال رقصیدن هست و دیگران هم به کف زدن مشغول هستند ، می توانی به این باوربرسی که  ورزش هم می تواند درنزدیک کردن اقوام باهم برابر این وطن،رول مهمی را ایفا کند. موترها یی که را که مردم برروی سرکها آورده بودند سعی می کردند نورچراغهای شان را طوری تنظیم کنند که حلقه مردم را روشنی بدهد. وپولیس و مسولین امنیتی را هم دیدم که ازفاصله کمی دورتربا چشمانی پراشک شاهد این خوشی بودند.و گویا برای مردم می فهماندند که شما به خوشی تان ادامه دهید ما به کسی اجازه نخواهیم داد که خوشی شما راازبین ببرد.و بدین گونه مسولیت خودرا ادا کردند.قوماندان کریم مشهور به کریم لنگ یکی ازقوماندانهای معروف دوره جهاد بامیان و یارو همسنگر شهید جواد ضحاک هم با کف زدن خود ،جوانان راهمراهی می کرد.که این امربرزیبایی محفل می افزود. فقط تنها چیزی که برایم ناراحت کننده بود این بود که من یک کمره (دوربین )عکاسی نداشتم که ازاین لحضه ها ی خوشی برای شما عکس می گذاشتم. کسانی که کمره داشتند بیرق های سه رنگ افغانستان را برروی شانه یکدیگر می گذاشتند ودرحالیکه جمعیت انبوه پس منظرشان بود، عکس می گرفتند. وقتی ازاین محفل به سوی خانه می رفتم دربین راه موترهایی را می دیدم که ازپهلویم به سرعت می گذشتندو صورتشان راازپنجره موتربیرون آورده باصدای بلند برایم می گفتند برادر،تبریک باشد!! و من هم با حرکت دادن دست به آنها جواب مثبت می دادم. تاپاسی ازشب وقتی که حتی پلک هایم برچشمهایم سنگینی می کرد، این صحنه ها به یادم می آمد.... وناگفته نماند که این پیروزی درست زمانی برگزارشده بود که دوازده سال پیش یازدهم سپتامبر سال 2001 آمریکا درچینین روزی موردحمله دهشت افکنان و تروریستان گردید که منجربه خرابی برج های دوقلوی وزارت دفاع آمریکاشد........که این حمله هزاران تن کشته و زخمی برجای گذاشت....

شانزدهمین جلسه ققنوس

موسسه علمی فرهنگی ققنوس شانزدهمین نشست ازسلسله جلسات گفتگوراباسخنرانی (سرورجوادی) فعال سیاسی ووکیل اسبق مردم بامیان درمجلس ملی ، روی موضوع تاملی درگفتمان انسانی سازی سیاست درافغانستان، برگزارمیکند. زمان : پنج شنبه 21 سنبله ساعت 04:45 بعدازظهر. مکان شهربامیان روبه روی مجسمه بزرگ بودا هوتل کاروانسرا. ورود برای عموم آزاد است.

۱۳۹۲ شهریور ۱۹, سه‌شنبه

قحطی آب

مادرقریه ای درمرکزشهربامیان به نام زرگران که دامنه کوهی است ،زندگی میکنیم. نسبت خراب شدن جنراتور که آب را ازچاه می کشید و به ذخیره های آب روان می کرد.سه روزاست که آب درنل هایافت نمی شود. شب گذشته به خاطرکمبود آب،مجبورشدیم هفت نفردریک ظرف(کاسه)نان بخوریم. ازهرسو دست ها بود که می بارید. ولی باورکنیدغذا مزه بیشتری نسبت به سایرشبها که هرکس تنها نان میخورد،داشت. ولی اگراین مشکل به درازا انجامد نمی دانم چه خواهدشد؟؟؟؟ 

نبخشیدن حضرت نوح

من شخصآ حضرت نوح (ع) را به خاطرآن یک جفت پشه ای که توی کشتی برد،نمی بخشم.  این روزها هوای بیرون کمی سردشده و هرچی پشه هست داخل دفترجمع می شوند. مقامات لوجیستیک بعد ازکلی تحقیقات به هرکدام ازکارمندان نفری یک دانه پشه کش پلاستیکی بادسته ای بلند،دادند که با این معضل بزرگ تاحدی کناربیاییم. چشممان بالای کامپیوتر،اسکرین،میز،اسکنروخلاصه هرجا به دنبال سوژه هستیم  . یک دستمان تفنگ دردست و بادست دیگرمان روی کامپیوترکارمیکنیم.........

فولاد علمدار

مردی لاغراندام با کت وشلواری بدون اتو که به نظرمعلم می رسید.  دست طفل شش هقت ساله ای دردستش وارد مغازه لباس فروشی شد.و ازمغازه دارسوال کرد بلوزفولاد علمدار داری؟ دکاندارگفت هسته کاکا جان بیاین داخل. همین که چشم مرد به من افتاد گفت ای بچه مره سه چهارروزاست که دیوانه کده که بره مه بلوز فولاد علمدار بخر. بعد هم یک خنده کوتاه .... مرد درحالیکه بلوزراازبیرون به اندازه بدن طفلش اندازه می کرد .گفت ای چند است؟ 180 روپه!  مرد: کلیش یک بیع هست ؟ دکاندار:بله کاکا کلیش 180 روپه است .  خلاصه مردبعد ازکمی چانه زدن  160 افغانی را پرداخت و رفت. من ماندم ویک دنیا سوالات بی جواب. قیمت این بلوز حداکثر 80 افغانی هست که فقط با چسباندن یک عکس (تاپه )ازفولاد علمداربچه فیلم  سریالی که ازتلویزیون طلوع پخش می شودو هواداران زیادی هم دارد به قیمت گزافی دوبرابرشایدهم بیشتر بالای این مردم فقیر به فروش می رسد. این هم یکی ازبدبختی ها است که ما نمی فهمیم که چگونه ازکالااستفاده کنیم دقیقآ مثل همین نوشابه های بدون الکل که درقالب انرژی و صدها نام دیگرازکشورهای دیگروارد می شود وبالای مردم ما به فروش می رسد

مسدود بودن راهها

امروز راههای منتهی به مقام ولایت بامیان مسدود هست وده ها پولیس ونیروهای امنیت ملی به مردم وموترها اجازه تردد نمی دهند. شنیدم که مقامات دولتی بامیان امروزمی خواهند ازکارکردهای حبیبه سرابی والی ولایت بامیان ،نقدیربه عمل آورند. و هم چنین فکرمیکنم که  یک سالن فوتسال (جمنازیوم) هم افتتاح می شود.این سالن فوتسال که درشهرجدیدبامیان و نزدیکی دفاتردولتی ومقام ولایت واقع شده است،بانمای خیلی خوبی ساخته شده است.  افتتاح این سالن فوتسال برای ورزش دوستان و علاقه مندان فوتسال وفوتبال بامیانی  خبرخوبی هست. قبل ازاین کمبود یک هم چین سالنی دربامیان به وضوح دیده میشد..... که این هم ساخته شد. به امید پیشرفتهای هرچه بیشتر............ 

۱۳۹۲ شهریور ۱۷, یکشنبه

گرندانی غیرت افغانیم                              چون به میدان آمدی،می دانیم


تیم ملی فوتبال افغانستان توانست دربازیهای جنوب آسیا تیم نپال رابانتیجه یک برصفر،آن هم درخانه و درصورتی که نپال میزبان این بازیها بود،شکست دهد.کسانی که این بازی راازطریق تلویزیون ها تماشاکرده اند،می گوینداگرچه داوروکمک داورها همه به نفع تیم نپال کوشش کردند،ولی بااین همه مشکلات وفشاری که بربچه های افغانستان بود،شیربچه های افغانستان توانستند این پیروزی را برای وطن ومردم خودبه ارمغان بیاورند. . دیروزبطورتصادفی گذرم به مغازه برگرفروشی افتاد. داخل مغازه تقریبآ بیش ازبیست نفرازجوانان به تماشای فوتبال تیم افغانستان ونپال مصروف بودند. برایم محیط زیاد جالبی نبود به ناچاربا دوستم چند دقیقه ای به تماشای بازی فوتبال پرداختم. یکی دوباری که فرصت حمله برای تیم افغانستان مهیا میشد،می دیدم که جوانان درحالیکه به خوردن ونوشیدن مصروف بودند همه به یکبارگی ازجایشان بلند می شدند و بافریادهای شادی، به تشویق تیم کشورشان می پرداختند. بادیدن این صحنه واقعآ خیلی خوشحال شدم . تقریبا می توانستی احساس کنی که حداقل دراین طوربازیهاهمه با یک دلی و هم صدایی برای برنده شدن تیم ملی کشورشان،به نوعی کوشش میکردند.هم چنین خبرمی رسد که درشهرهای بزرگ مثل کابل،هرات،مزارشریف پس ازپیروزی تیم ملی فوتبال افغانستان،مردم به خیابانها ریختند و به پایکوبی ورقص وسرورپرداختند.من به عنوان یک شهروند افغان ازتمام این بازیکنان که زحمت زیادی کشیدند،تشکرمیکنم و موفقیت روزافزون این عزیزان را درهمه عرصه هاخواهانم.....

۱۳۹۲ شهریور ۱۳, چهارشنبه

پیروزی تیم ملی افغانستان

پیروزی تیم ملی افغانستان دربرابرسریلانکا.
تیم ملی فوتبال افغانستان دربازیهای جنوب آسیا تیم ملی سریلانکارابانتیجه 3بر1 شکست داد. این بازی که درکشورسریلانکا برگزارشده بود، دومین پیروزی تیم ملی افغانستان است  که دیدار اول دربرابر تیم ملی یونان و با نتیجه سه برصفر به سود تیم ملی افغانستان پایان یافت.من به عنوان یک شهروندافغان،پیروزی تیم ملی کشورمان را به همه هموطنان خود درسراسردنیا،تبریک میگویم . دراین جا یک سخن دردلم موج می زندکه باید بگویم. (مامی توانیم)..... 

نقذوبررسی فیلم

دیروزچهارمین جلسه نقدوبررسی نمایش فیلم دربامیان برگزارشد.این محفل که توسط موسسه علمی فرهنگی ققنوس تدارک شده بود به نمایش نقد فیلم 16 فیلم کوتاه داستانی ومستند که توسط کارآموزان دوره کوتاه آموزش فیلمبرداری که چندی پیش توسط موسسه ققنوس برگزارشده بود،پرداخت. دراین محفل بعدازنمایش هرفیلم نقدوبررسی هایی توسط خانم داکترصحراکریمی صورت می گرفت.دراین محفل یک فیلم کوتاه داستانی ویک فیلم مستندتحت نام(بایسکیل من درشهربودا) که توسط محصلین جوان آقای عبدالطیف،محصل سال چهارم دانشگاه بامیان ومحترم خانم عارفه اکبری محصل سال دوم دانشگاه بامیان ساخته شده بود به نمایش گذاشته شد.فیلم بعدی تحت نام (کارمن تفریح من )و یک مستنددیگر،تهیه شده توسط محترمان علی سروش وخانم زینب بخشی کارآموزان جوان به نمایش گذاشته و بعدآ نقدشد که مورد استقبال زیادی ازطرف حاضرین درتالارقرارگرفت.فیلم داستانی بعدی که توسط محمدعلی شیداوعبدالرحمان روستاتهیه شده بود به نمایش گذاشته شدو به دنبال آن مستندی ازهمین هنرمندان هم نشان داده شد.این فیلم های کوتاه تقریبآ 8 دقیقه ای ابتدا به نمایش گذاشته می شد،سپس توسط خانم صحراکریمی به نقدوبررسی گرفته می شد.نسبت کمبود وقت،خانم صحراکریمی موفق به دیدن همه فیلمها نشدند و ایشان قول دادند بعد ازبازگشت ازکابل به نقد وبررسی دیگرفیلم های باقی مانده،بپردازد. کارآموزان جوان به نقدوبررسی اولین فیلم ساخته وپرداخته خودشان که بیشترآنان توسط موبایل فیلمبرداری شده بود،به دقت گوش میدادند وخوشحال بودند ازاین که خانم صحراکریمی فیلم آنهارانقدمی کند.هم چنین خانم داکترصحراکریمی درآخربرای این کارآموزان جوان قول دادند که درآینده نزدیک ورکشاپ آموزشی را به همین منظوربرای آنها تدارک ببیندوهم چنین ایشان وعده نمودند که یک فیلم کوتاه ویک مستند ساخته خودشان را برای این کارآموزان به نمایش بگذارد. خانم داکترصحراکریمی تحصیلات خودرا تامقطع دکترادررشته فیلم سازی وفیلم نامه نویسی ازکشورجمهوری چک به دست آورده است.

چهارمین جلسه نقد نمایش ازققنوس

موسسه علمی فرهنگی ققنوس،چهارمین جلسه نقدنمایش فیلم رابانمایش 16 اثرکوتاه (8 داستانی و 8 فیلم مستند ) ازکارآموزان دوره کوتاه آموزش فیلمبرداری این موسسه رابرگزارمیکند. زمان: امروزچهارشنبه 13 سنبله برابر 04 سپتامبر . مکان: شهربامیان روبه روی مجسمه بزرگ بودا و ریاست شهرداری ولایت بامیان،هوتل کاروانسرا . ورود برای عموم آزاد است....

۱۳۹۲ شهریور ۱۲, سه‌شنبه

روزهای شلوغ وپلوغ

به علت  نزدیک شدن به آخرسال مالی ، دراین روزها خیلی سرم شلوغ هست و رگویست یا درخواست های زیادی می آید که باید انجام بدهم. به خاطرهمین کارها است که وقت زیادی ندارم . دعا کنید که ازاین شلوغی بخیرخلاص شوم و بازما وشما هستیم .....

دکوه ماندی؟؟؟

باشروع صبح ،تمام کارهایم را طوری برنامه ریزی می کنم که بتوانم راس ساعت 12 ظهر فیس بوک بازی کنم. ولی بخاطریکه بعضی ازکارهایم به دیگرهمکاران،ربط دارد، سروقت نمی توانم حاضرشوم.و تقریبآ همیشه دیر میرسم .برایم خیلی سخت است که ازسویی برای کسی نمی توانی بگویی که مثلآساعت 12 کارداری تاکمی عجله کند و ازسویی دیگر باید  معطل کردن هایش را هم تحمل کنی.قابل ذکراست که فیس بوک ما هرروزازساعت 12 تا 1 بعد ازظهر بازاست . و نان چاشت هم راس ساعت 12:30 ظهر آماده می شود و باید وباید برویم نان بخوریم واگرده دقیقه دیرتر رفتیم،دیگرازنان مان خبری نیست و باید تا ساعت 8 شب گرسنه بروی و درخانه هم اگرکمی زیادترطلب کنید،خانم با لهنی تند خواهد گفت که مردکه مگم دکوه ماندی ؟ دیگه نیسته وی !!!!! من مانده ام که بین فیس بوک و نان جاشت ،کدام را انتخاب کنم.......اگریکی را بگیرم،آن یکی ازدستم می رود ......

۱۳۹۲ شهریور ۱۱, دوشنبه

بازخودیدم !!

باز خَو دیدم

باز خَـو دیدم که لُنگی قیمتش بالا شده‌       صابون و پَـل گشته ارزان، ریش‌ها ایلا شده‌
باز موها پلته‌ی اِشتوب و بر شانه کشال     چشم‌های سرخ و پر سرمه چه بی پروا شده‌
هر کسی از کنج لب نصوار گنده تُف کند   زیر توشک، کنج خانه، جای تُف هرجا شده‌
یک پکه نصوار تا بلخ و بخارا می بره       اینطرف دهلی و آب گرم، باز از ما شده‌
شرق، راولپندی و از غرب تا نصف جهان/می‌دَوَن شیرا، که جولانگاه عجب برپا شده‌
این خیال زورچرب ازدست نصواراس رفیق   ورنه این خاک غریبت، بارهاسودا شده
کار و بار چادری سازان عجب پر رونقه         باز چشمی از پسِ آن گیج از فردا شده‌
شپ شپِ چپلَی، صدای شق شقِ شلاق و زور   تق تقِ پا را کده گُم،  شار از مردا شده
لیک می‌فاموم که بازَم زن حکومت می‌کنه         حاکم پیشانه ترشِ دیگ و گیلاسا شده
صبح رفتم خواب خود گفتم به آن تعبیرگر     گفت: "تعبیرش بد اس، آشفته‌ی فردا شده
شاه استفراغ خواهدکرد طالب رابه ارگ /صبح می خیزی که کوچه غرق خون ما شده

نمی دانم این شعرازکجا به گیرمان آمد،گفتیم باشمادرجریان بگذاریم البته بااجازه شاعرگرامی!!

قیرریزی سرک قوماندانی

بخش اول کارقیرریزی سرک ازقوماندانی امنیه ولایت بامیان الی دوراهی (گولایی)میدان هوایی داخل شهربامیان خاتمه یافت . و امیدوار هستم که مرحله دوم قیرریزی این سرک هم به زودی خاتمه یابد. ساخت این سرک که مدتهابه دلیل ماسترپلان شهری بامیان و یک سری جنجالهایی که بین مردم قریه گاوکش و مقامات شهرداری به تاخیرافتاده بود،چهره بامیان را زیباترساخته است.این سرک باعرض زیاد و جوی هایی که دردوطرف جاده به خاطرگذشتن آب درست کرده اند،به طرززیبایی ساخته شده است. یکی ازخصوصیات خوبی که باساخت این سرک نصیب مردم شد،این است که دختران دانش آموزمکتبی زیادی که ازساحات مختلف بامیان ازپهلوی این سرک به طرف مکاتب خودمی رفتند،به علت سرعت زیاد خودروها وموترها،مخصوصآ موترهای رینجرپولیس،مجبوربودند روزانه گردوخاک زیادی راتنفس کنند و به مکاتب خود بروند و همین طوربالعکس به طرف خانه های شان،ازاین بابت خیالشان راحت شدند ولی اگراین رینجرهای پولیس باسرعت سرسام آورشان ،کدام حادثه بدترازاین را نیافرینند که آن وقت دعا کنی کاش این سرک به حالت اولش می بود،تاموترهانتوانند که اینگونه بی پروابرانندوباعث حادثه شوند.....

۱۳۹۲ شهریور ۱۰, یکشنبه

نان روغنی بایک پیاله شیرداغ

نان روغنی بازاری که صبح ازنانوایی سرراهم خریدم  با یک پیاله شیرداغ،واقعآ چه مزه ای دارد. مخصوصآدراین وقت صبح که اشتهایت برای این کارخوب آماده است و تقریبا سه چهارتایی ازوبلاگ های دوستان هم پیش رویت بازهستند. یک لقمه نان میخوری و بعدش قلوبی ازشیرو دوباره به خواندن ادامه می دهی. و آخرهم وقتی که سیرمی شوی  دیگر تقریبآ تمام خواندنی هاراخوانده ای . حالا نوبت آستین بالا زدن هست که تمام کارهارا به انجام برسانی و یک روزکاری دیگرراباموفقیت به پایان برسانی وفردا هم روزاز نو ،روزی ازنو !!!!!!! این گونه ا ست صبح های دوست داشتنی من ...