۱۳۹۳ تیر ۲۹, یکشنبه

خواب آخر

امروزدرحالیکه با موتردفترمی خواستم به طرف بازاربروم، جمعیت تقریبآ صد نفری را دیدم که بربالای قبرستان ، جمع شده اند و یکی را داشتند دفن می کردند. دربین راه دوستان گفتند که شخص فوت شده ،راننده ای جوانی بودکه توسط موترشخصی اش ازنوع کرولا ،اقدام به مسافرکشی می کرده و ازاین طریق روزی خودرا پیدا می کرده است، شب گذشته درکابل زمانی که وی بعد ازپیداکردن چند مسافر ،پلان آمدن صبح زود به بامیان را میکند، به استراحت می پردازد، ولی مشتریانش صبح زود هرچقدر به موبایلش زنگ می زنند ، ازطرف وی جوابی نمی گیرند . آنها بعد ازاین که به مسافرخانه مذکورمراجعه می کنند با جسد بی جان دریور، روبه رو می شوند. که بعدا خانواده اش ، وی را ازکابل به بامیان انتقال می دهند و دفن می کنند.به رغم کوشش های زیادم ، موفق به فهمیدن تعداد فامیل این مرحومی نشدم، که ازاین شخص چند طفل خورد وبزرگ باقی مانده است.  این مطلب را نوشتم که ماهم کمی به فکرعاقبت مان باشیم. شاید ماوشما هم این شب ، شب آخرمان باشد. پس بیایید کمی به فکرتوشه آخرت مان باشیم تاباشد درآخرت حرفی برای گفتن داشته باشیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر