۱۳۹۲ بهمن ۲, چهارشنبه

تنهایی درراه

امروزدرحالیکه تنها بودم و باپای پیاده طرف دفترآمدم. راه بسیارطولانی ترازهرروزبود. بالای زمینهای کشاورزی که حالا لامزرغ ویخ زده هستند ،فقط صدای بوت هایم را می شنیدم.چند لحظه ای خودم را باموبایل ،سرگرم کردم.ولی بازهم ادامه راه باقی بود. و به این فکرافتادم که درهمه امور،داشتن دوست ،چیزخوبی است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر