۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۹, دوشنبه

بدرود لباس های زمستانی

امروز بالاخره بعدازماه ها سردی زمستان ، تصمیم گرفتم که لباس ها ی زمستانی ام را گوشه ای بگذارم (پتلون بخمل، جمپر چرمی، کفش های پوتین ) و تا زمستان بعد با آنها الوداع  گفتم.وبه اصطلاح لباس های کمی بهاری ترپوشیدم. یعنی کمی مطمن شدم که شاید بهاری هم بیاید دربامیان،اگرچه هنوزهم آدم احساس سردی میکند مخصوصا دردفتر که به غیرازسایه روی هیچ آقتابی را نمی بینی . واین من هستم که بعدازیکی دوساعتی، پیاله چایی دردست میگیرم و به صحن حیاط دفترمی روم و درحالیکه به موترهای  دفترتکیه میدهم ، جرعه جرعه چای می نوشم و مخلوطش میکنم با چاکلیت آیدینی که دردهانم است به پایین می فرستم. بدنم هم آفتاب خوبی را برای چند ساعت ذخیره میکند  وبدین گونه است که باز هم برای چند ساعت دیگردرسایه نشستن ،هم توانایی موجودمی شود.خدا را شکرمی کنم که لااقل این قدربامیان را سردآفریده است بازحداقل آفتاب گرم را ازما نگرفته است. بترس ازروزی که این یکی نباشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر