۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۷, چهارشنبه

چوپان بچه

افغانستان و یک هفته اخیر
مصطفي يوسفي
----------------
1-تجاوز دو ملا امام مسجد بر دو دختر زیر سن قانونی
2-سیلاب در ولایات شمالی (جوزجان , فاریاب , سرپل )...
3-سیلاب در کابل
4-لعزش زمین در بدخشان
5- اقدام به تجاوز جنسی نماینده وزارت صحت عامه در ایتالیا که منجر به برکناری وی شد واین در حالی است که جلسه که قرار بود نماینده دولت در ان اشتراک کند بسیار ارزنده مهم بود که برنامه های 4 سال اینده افغانستان در انجا معرفی شود.
افغانستان غرق در مصیبت ها و قهر طبیعت اما مقامات بلند پایه دولتی غرق در زدو بند های انتخاباتی .
اما غمبار تر از همه حادثه لغزش زمین در بدخشان
ساعت 6 صبح بود چوپان بچه از خانه بیرون رفت تا گوسفندانش که همه دارایی مادی وی بود را به چراگاه ها ببرد و با گوسفندانش مستی کند و از طبیعت زیبای بدخشان لذت ببرد اما او چی میدانست که برمیگردد و نقشه منطقه خود را متفاوت میبیند که شاید هم فکر میکند راه را اشتباه گرفته و به جای دیگری امده در حالی این که همان مکان ابایی خودش است که توسط قهرطبیعت دگرگون شده . چوپان بچه راه را در پیش گرفت و با خود گفت که این جای که من امده ام نااشنا است و بدنبال کاشانه خود سرگردان قدم میزد و مشکوک بود که چطور میتواند راه را اشتباه گرفته باشه و حتی گوسفندان وی هم خود را در این منطقه راحت حس نمیکردند .
اما ناگهان متوجه تغییرات وارده بر منطقه شد که وی را وادار به تفکر کرد. به اطراف منطقه خیره شد و تپه ها را دید و دید و دید متوجه شد که چهار اطرافش مثل قبل نیست و همه چیز بر هم خورده و نا اکاه از این که در جای که ایستاده است هم تبدیل به قبر دسته جمعی فامیلش و اطرافیانش شده .
اهسته اهسته امد امد مردم به منطقه شروع شد که خیلی ها هم برای این پسر جالب و در ضمن حیران کننده بود اصلا نمیدانست که خوشحال باشد یا غمگین چون ریزش مردم ولسوالی کناری ارگو به این ولسوالی بی سابقه بود و این چوپان پسر به عجله خود را به کمک کنندگان رسانید و دلیل امدن انها را به ولسوالی شان جویا شد . اصلا کسی حرف برای گفتن به این پسر نداشت , زبان همه مردم بند افتاده بود و همه موضوعات را با چشمان پر از اشک بیان میکردند اصلا نمیدانستند چه کاری کنند دست و پاچه بود همه مردم و تنها کاری که از دست خالی شان بر می امد همان گریه و ناله و فغان بود که میزدند .
چوپان بچه موضوع را تا حدی درک کرد و شروع به کندن زمین با دستان خود کرد تا .................................................
اما کاری بود نا ممکن .
مردم منطقه باوجودیکه کاری از دست شان بر نمی امد باز هم تلاش داشتند تا حد اقل کسانیکه در چار اطراف خانه های شان از این قهر طبیعت در امان مانده را از منطقه بیروم بکشند که ناگهان حادثه تکرار شد و برای باز دوم زمین لغزید و اثر از چوپان بچه هم باقی نماند ...


taken from facebook

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر