۱۳۹۲ تیر ۳۱, دوشنبه

الیاس پسرکوچکم

شب گذشته پسر کوچکم الیاس به تب شدیدی درساعت 12 شب دچارشد. شدت تب به حدی بود که حالت تشنج گرفت و برای چندلحضه ای ازهوش رفت. می خواستم پسرم رابه شفاخانه ببرم . باحالت پسرم به یاد گپهای پدریک طفلی که گنگ و بی زبان بود افتادم . وقتی ازاو علت گنگ بودن پسریازده ساله اش را پرسیده بودم  ،این گونه پاسخ داد. وقتی که پسرم 3 یا 4ساله بود به تب شدیدی دجارشد. پسرم را به شفاخانه عمومی بامیان بردم . درآن جا نرسها برای پسرم یک پیچ کاری تزریق کردند که با زدن این پیچ کاری بخاطریکه پسرم تب شدیدی داشت. منجر به فلج شدن سیستم شنوایی وسیستم زبانی او شد که درنتیجه پسرم برای همیشه ازنعمت شنوایی وحرف زدن،محروم شدوهیچ کسی هم پیدا نشد که دراین زمینه پاسخگوباشد. .ومن هم درنتیجه ازبردن پسرم به شفاخانه ولایتی بامیان منصرف شدم وتاصبح فقط به دستمال خیس (تر)اکتفاکردم. ازسویی دیگرقناعت دادن خانمم برای نبردن به شفاخانه برایم سخت دشواربود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر