۱۳۹۳ فروردین ۱۹, سه‌شنبه

بدست خوددرختی می نشانم

بدست خود درختی می نشانم                               به پایش جوی آبی می کشانم
کمی تخم چمن برروی خاکش                              برای یادگاری می فشانم
درختم کم کم آرد برگ وباری                             بسازدبرسرخودشاخساری

دیروز بعدازظهرکه ازدفترزودتربه خانه رفتم، به همراه عیال محترم و فرزندان همگی عزم راجزم نمودیم ودوعدد درختی را که دوستمان ازیک جای خیلی دوربرایمان فرستاده بود،و تلفنی ازدوست دیگرمان هم راهنمایی های لازمه را گرفتیم،را غرس کردیم.یعنی کاشتیم. بعدازاینکه کاردرختکاری روبه اتمام بود، گفت! خانه گگ ما کم کم خانه میشه ، یک روزدرختی می نشانیم، یک روزجای دیگرش را آبادمیکنیم. پسرکوچکم الیاس،آمد و یکی ازآن درخت ها را که کمی کوچکتربودرا،ازآن خودش خواند،وبه اسم خودش کرد. ازاین کاردسته جمعی خوشم آمد و بعدازآن هرباری که ازپهلوی درختان ، می گذرم، یک حس خوبی برایم دست می دهد.ازسوی دیگر خواستیم که درسرسبزی وطنمان هم ،سهمی گرفته باشیم. ولی دعا کنید دوستان که این درختانی که همه به آن دلخوش کرده ایم، خشک نشود، هم چنین ازدوست عزیزمان هم بخاطرفرستادن این دوعدد درخت خیلی قشنگ ، تشکری و قدردانی می نمایم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر