۱۳۹۲ آذر ۱۹, سه‌شنبه

دومین برف درشهربودا

امروز برف زیبایی،شهربودارا غرق درسپیدی کرد. روزیکه برف ببارد برای من خیلی سخت است . اول که باید تمام برف ها ی بامها و پیش روی خانه را پا ک کنم.دوم این که بخاطربرف باری باید پیاده به طرف دفتربروم. وسوم این که به دفترهم سروقت نمی رسم. و بعد ازاین که دفتررسیدم کمردردشدیدی مرا دچارمی شود که همین الان هم دارم کمر م را مالش می دهم  که کمی نرم شود. ولی بازهم جای شکرش باقیست که فرزندانم بزرگ شده اند و مثل ا مروز مادرشان طوری برنامه ریزی کرد که من اصلا دست به هیچ برفی نزدم. برای پسر بزرگم که 13 ساله است ،دستورداده شد که برود پشت بام وبرفهایش را پایین بیندازد.و جارویی بدست پسر دیگرم که 9 ساله است،  داد و گفت تو برو اطراف حویلی را جارو بکن. با خود فکرمیکنم که من یکی ازبنده گان خوب خداهستم بخاطریکه خداجان ،فرزندانی زیادی برایم اعطا کرده است . و این فرزندان هرکدام به نوبه خود درکارهای خانه هم به مادرشان و هم به من کمکهای زیادی میکنند. خدایا ممنونم ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر