۱۳۹۲ آذر ۱۲, سه‌شنبه

هزاره جات وبهترین امنیت

دیروزمسول دفترما بعد  ازسفرتقریبا یک هفته ای بازگشت. او وهمکارخانمش اهل آمریکاهستند. او با آن زن خارجی و یکی ازکارمندان داخلی و یک دریورو یک موتر، ازیک هفته قبل جهت یک سروی آماری به ولایت دایکندی رفته بودندکه مع الخیر به دفتربازگشتند. بسی خوشحالم که آنهابعد ازختم کارشان به خوبی و خوشی پس آمدند. راستش کمی نگران بودم که نکند که خدای ناکرده یکی پید ا شود که بخواهد آنها را اختطاف کند ویاتهدیدشان کند. نگران به خاطراین نبودم که آنها ازمسولین دفترمان است و یا ریسم است نه . بلکه به این خاطر،که آنها شاید درآینده های نزدیک اقدام به احداث دفتر ساحوی درولایت متذکره کنند. مثلا اگرکسی پید ا می شد که با آنها مخالفت می کردو یا آنها را نظیراختطافی چیزی می کرد، معلوم است که آنها هم ازبازکردن دفتربه آنجا،صرف نظرمی کردند و این مردم بدبخت آنجا بودند که بزگترین ضربه رابازمی خوردند. مثال واضحی که می توانم برای شما بدهم ،ولسوالی کهمرد ولایت بامیان است که گهگاهی یکی پیداشده و راه را برمسافرانی که به طرف مزار می رفتند ،گرفته و مال ومنال ناچیزی را یه یغما برده و حالا نام تما م این  ولسوالی بدشده ،طوریکه هیچ دفترو یا ارگانی حاضر نیست به آن ولسوالی رفته و فعالیت داشته باشند. که این خود بزرگترین ضربه به این مردم است . ازاین بابت ازمردم خود خوشحالم که اگر این مردم  فقیرهستند، ویا اگردورافتاده هستند ، ولی بزرگترین و بهترین نعمت که همانا امنیت هست دراین منطقه به بهترین شکلش ،وجوددارد.فرض کنیم که اگر این امنیت هم دراین منطقه نباشد ،این همه دفاترخارجی و داخلی که مشغول خدمت به مردم هستند، وجودنمی داشت و چه بسیا رمردمی که درپست های مختلف اعم ازکارمند بالا رتبه گرفته یا کلینروگاردودریوردراین دفاترمصروف کارهستند وامرارمعاش میکنند. یک ولایت درجه سه وقتی که ازنظردولت تقریبا فراموش شده است، این کمک های هرچند شایدهم کم دفاتربین المللی، برای مردم تاثیربه سزایی دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر