۱۳۹۴ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

هزاره ها دردو راهی مدنیت وتفنگ

هزاره ها در دو راهی مدنیت و تفنگ
لشی که جامعه هزاره را آماج گرفته، با حرکت مدنی و نمایش شعار ها قابل رفع و دفع نیست

استاد عبدالعلی مزاری سخن حیرت انگیزی دارد:
«ما معتقدیم که حکومت آینده نباید روی مذهـب و نژاد به وجـود آیـد.»

این ندا، درنخستین سالیان دهۀ هفتاد بلند شده که همه رهبران دردیگ جوشان فقاهت وتحجر نوع پشاوری، غلت میزدند. شاید مردی که دست کم مردم هزاره را برای ابد از سردرگمی و ساده انگاری رهانید؛ تصویر آیندۀ دور دستی را درین اجمال دیده بود.

امروز وقتی 31 هزاره برای قصابی مذهبی یا نژادی انتخاب می شود؛ یا جواد ضحاک را ستمکش می کنند؛ ژرفنای سخن تاریخی مزاری وجدان ها را تکان میدهد.

اوضاع بر روالی فراز آمده است که زنده گی، پیشروی، پسروی و تعامل برای هزاره ها در هرگوشۀ مملکت، یک گلاویزی ناخواسته، و از منظر تهدید و خطر، بازی به قیمت سر است. هزاره باید از حوادث دهشت در بدخشان و بلخ پیشاپیش بیاموزد.
از زمانی که جماعت هزاره جنگ ابزار های خود را برای همیشه به دولت جدید سپاریدند، برعکس آن چه در سی ولایت دیگر افغانستان گاه ناگاه روی داده، در هیچ یک از گسترۀ هزاره نشین، هیچ خشونتی که زمینه را برای لشکر کشی ها از مرکزیا حملات نیروهای خارجی را سبب شود، گزارش نشده است. هزاره ها درین سالیان، درموضع دفاعی نیاسودند؛ بل، دفاع احتمالی را فراموش کردند. حتی در برابر ستیزه گری های مزمن وکهنه میان کوچی ها و هزاره ها، کدام کمپاین واکنشی و مسلح سازی دو باره را در دستور کار قرار ندادند.

رنج باوری و شکنجه پسندی تا آن جا تسری یافت که حتی دولت، از سر محاسبه یا ترحم، کوچی ها را مورد شماتت قرار می داد. گویا رهبری سیاسی هزاره ها، به مسایل دیگری سرگرم بود که به غیر از حفاظت از مردم شان، به هر چیز دیگری می توانست ماننده باشد. اما دراصل چیز دیگری درحال نموار شدن بود.

با آن که جامعه هزاره از زاویه ویژه گی های نژادی و مذهبی، حق و ناحق و حتی به طور عادتی، آماج نیش و کم بینی قرار می گیرند؛ رهبری نرم، متکی بر صبوری و انتظار درجرگه سیاست بازان برخاسته از کنشگری های جنگی، به مرور، به نفع جامعه هزاره فضای اعتماد با تمام جناح ها را باز کرده است.  

نضج گیری نسبی فرهنگ غیر خشونت گرا، آزادی رسانه ها و مدارا گری روشمند، هزاره ها را به طور طبیعی به دو گروه تقسیم کرد.
گروه اول، مأموران و سیاستگران دولتی که زبان تعامل و مدارا را به قوت فراگرفتند و در سازوارۀ حکومت و دولت، جا به جا شدند. گروه دومی، یک جریانی زنده در محور های فرهنگی، مدنی و فعالیت های ارزشمدارانه در برون از چهارچوب های سیاسی را به وجود آورد که درواقع قدرت نو پدیدی است که بدنه نخست ( محور سیاستگران) را پوشش میدهد.

اکنون درترکیب نهاد های مدنی، این فعالان عمدتاً هزاره ( شامل زن و مرد) اند که هنوز معتقدند با فراگیری و انتشار زبان شهروندی، ارزش پرستی، تفاهم و بهره وری از مزایای مدرنیته، افغانستان به یک خانۀ امن برای همه بدل خواهد شد. سیما های تابناک وفادار به قانون وحق شهروندی از دیگر اقوام نیز در ترکیب جریان کابل، هرات و مزارشریف حضور دارند؛ اما چون نیک بنگریم، هزاره ها در شاه نشین ماجرا ایستاده اند.

پس چرا درهمه جا شبکه های انتقال انرژی برق گسترش یافته اما در بامیان و هزاره جات از برق و جاده، بازسازی و خدمات شهری و شهروندی خبری نیست؟
چرا ضربۀ اول را از دست نیروهای نا شناخته و غیبی، هزاره ها نصیب می شوند؟ به طور پلان شده، از بس های مسافربری دست چین شده و الساعه تیرباران می شوند و یا داعش یا دسته جات اطلاعاتی، نخستین قربانیان خود را با افتخار از میان سر به راه ترین مردم این کشور برمی گزینند؟

هزاره ها هنوز روی خط رفتار های مدنی درحرکت اند و بارز ترین اعتراض شان همانا نام گذاری جاده «اریکین» در بامیان با خرج خود شان است.  این ها گاهی همچو دیگران، هر روز هشدار نمی دهند، اسلحه نمایش نمی دهند و  مانند دیگران تفنگ ها را با پوشیدن لباس های جل وچپن سابق در برگ های فیس بوک همرسانی نمی کنند.

تا حال گذر روزگار به هر روالی که بود، پرهیز از خشونت، مصلحت جویی و انسان گرایی و.... نیم و نیم کله جواب میداد. حالا به نظر می رسد که وضع به سرعت درحال دگرگون شدن است. هزاره محکوم است که برای حراست از زنده گی و حق شهروندی و انسانی، خواب مدنی خود را زیاد طول ندهد. هزاره در وضع توفانی تر از زمان مزاری قرار دارد. گروگان رفتن 31 بیگناه، انفجار نخستین است که صدایش فوق العاده ترسناک خواهد بود. این انفجار، اولین وآخرین هم نخواهد بود.

مدیریت وضع موجود در دست خلیلی و محقق نیست. زود باشد که کابوس کلاشینکوف و آر، پی، جی، کمین زدن و فتح ودفاع، مغز ها را تسخیر کند. چالشی که دربرابر هزاره تجدید شده، (آن گونه که باران سجادی) فرموده، « با فریاد وگریستن» درهم نمی شکند. با «مظاهرۀ خوب و با شکوه» نیز دردی مداوا نمی شود. حرکت مدنی که گویا «ارگ را درمحاصره قرار بدهد» نا ممکن است. چون حرکت مدنی، بسیار که قوت کند، به هزار تماس تلفنی، خواهش و تحریک عطوفت، ممکن است هزار نفر را بسیج کند. نکته تکان دهنده تر که ازین اقدامات حاصل می آید؛ آن است که جماعت مدنی خود به خود، به داعش یا دیگران عزت نفس واطمینان می دهد که تبری را که زده اند، خوب به هدف خورده است. الحاصل، شرارت های آنان افزون می شود.

مدنی ها و سیاسی ها به ایستگاه آخر نزدیک می شوند. بعد ازین... جنگل است و مقاومت و کابوس چرخان کلاشینکوف. اگر در همین مقطع، تأخیر کنید و زمان ببازید؛ هیچ کس به ذلت ونابودی شما اشک تأسف نخواهد فشاند.
مزاری صریح گفته است:

مزاری عبث نگفته بود که: همیـشه جنگ را دیگران علیه ما آغاز کرده اند و ما از خود دفاع کرده ایم .

 
پس دفاع هزاره درحاضر حاضر از کدام استقامت است؟ 
 
مطلب ازوبلاگ رزاق مامون

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر